محمدرضا باطنی
زبانشناس
بازنشر:
انتشار: مجلهی آدینه، فروردین ۱۳۶۸
درباره زیبایی، شیرینی، گنجینۀ ادبی و دیگر محاسن زبان فارسی سخن بسیار شنیدهایم. اکنون شاید وقت آن رسیده باشد که با واقعبینی به مطالعۀ زبان فارسی بپردازیم و ببینیم که آیا این زبان میتواند جوابگوی نیازهای امروز جامعۀ ما باشد آیا در آن کاستیهای یافت میشود و اگر یافت میشود چگونه میتوان آنها را برطرف ساخت؟
یکی از ویژگیهای زبان، زایایی یا خلاقیت آن است. خلاقیت زبان را از جنبههای گوناگون میتوان بررسی کرد (از جنبۀ ادبی، واژگانی و شاید هم از جنبههای دیگر). بحث ما در اینجا به خلاقیت یا زایایی در واژگان زبان محدود میشود. زایایی واژگانی به اهل زبان امکان میدهد تا همراه با تغییراتی که در جامعۀ آنها رخ میدهد واژههای تازه بسیار بسازند و کارایی زبان خود را با نیازمندیهای خود متناسب گردانند.
از نظر زبانشناختی، زایاییِ واژگانی به مبحث اشتقاق یا واژهسازی مرتبط میشود. (ما از این پس «زایایی» را به کار میبریم و از آن «زایایی واژگانی» اراده میکنیم.) اشتقاق یعنی اینکه ما بتوانیم از اسم یا صفت فعل بسازیم. از فعل، اسم یا صفت بسازیم و مانند آن. با اندکی تسامح میتوان گفت اشتقاق یعنی گذر از یک مقولۀ دستوری به مقولۀ دیگر؛ بنابراین اگر بخواهیم به میزان زایایی یک زبان پی ببریم و احتمالاً آن را با زایایی زبانهای دیگر مقایسه کنیم، باید ببینیم در آن زبان با چه درجه از سهولت که میتوان از یک مقولۀ دستوری به مقولۀ دیگر رفت. از میان تغییرات اشتقاقی گوناگون، آنکه از همه مهمتر است گذر از مقولۀ اسم یا صفت به مقولۀ فعل است، یا به بیان سادهتر، ساختن فعل از اسم و صفت است. دلیل این امر آن است که فعل خود از زایایی زیادی، برخوردار است و میتوان از آن مشتقهای دیگری به دست آورد. مثلاً در زبان انگلیسی از ion «یون» که اسمی است از اصطلاحات فیزیک و شیمی فعل میسازند و سپس از آن مشتقهای دیگر به ترتیب به دست میآورند:
ion ionizable
ionize ionizability
ionized ionization
ionizing ionizer
و سپس از راه ترکیب این مشتقها با واژههای دیگر اصطلاحات جدید میسازند:
Ionization chamber
Ionization energy
Ionization potential
Ionization track
Ionizing radiation
Ionized gas
بهطوریکه میبینیم، بعد از اینکه ion با استفاده از پسوند _ize به فعل تبدیل شد میتواند منشأ هفت مشتق یا واژۀ جدید باشد که خود میتوانند با واژههای دیگر ترکیب شوند و شش اصطلاح جدید بسازند که جمعاً ۱۳ واژه و ترکیب میشود و این بههیچوجه پایان زایایی فعل ionize نیست.
اما میبینیم در زبان فارسی وضع چگونه است:
- در فارسی فقط فعلهای ساده یا بسیط هستند که زایایی دارند یعنی میتوان از آنها مشتق به دست آورد.
- در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمیشود، یعنی نمیتوان بهطور عادی از اسم یا صفت فعل ساخت.
- شمار فعلهای سادهای که زایایی دارند و از گذشته به ما رسیدهاند بسیار اندک است.
- از این شمار اندک نیز بسیاری در حال از بین رفتن و متروکشدن هستند و جای خود را به فعلهای مرکب میدهند. ولی فعلهای مرکب عقیم هستند و نمیتوان از آنها مشتق به دست آورد.
- از «مصدرهای جعلی» فارسی، چه آنها که از اسمهای فارسی ساخته شدهاند و چه آنها که از واژههای عربی ساخته شدهاند، مشتق به دست نمیآید. به بیان دیگر مصدرهای جعلی زایایی ندارند.
- نتیجه: زبان فارسی، در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمرۀ مردم با مشکلی مواجه نیست، ولی برای واژهسازی علمی از زایایی لازم برخوردار نیست و نمیتواند یک زبان علمی باشد، مگر اینکه برای کاستیهای آن چارهای اندیشیده شود. ما در بقیۀ این مقاله میکشیم نکاتی را که فهرستوار در بالا برشمردیم با شواهد کافی همراه کنیم و در پایان نیز توصیههایی را که مفید به نظر میرسند ارائه دهیم.
***
- گفتیم در فارسی فقط فعلهای ساده هستند که زایایی دارند، یعنی میتوان از آنها مشتق به دست آورد. اثبات این امر بسیار ساده است. به عنوان مثال فعل «نمودن» را در نظر بگیرید. ما از این فعل مشتقهای زیادی به دست میآوریم: نمود، نمودار، نموده، نمونه، نما، نمایان، نمایش، نماینده (و مشتقهای دیگری نظیر نماد، نمادین، نماد گری، نمایه که به تازگی ساخته و رایج شدهاند و نیز مشتقهای درجه دومی نظیر نمایندگی، نمایشگاه، نمایشنامه، نمایشی که با افزودن پسوندی به مشتقهای درجه اول ساخته شدهاند.) با این همه فعل «نمودن» به معنای که سعدی در این شعر به کار برده است:
دیدار مینمایی و پرهیز میکنی / بازار خویش و آتش ما تیز میکنی
در گفتار و نوشتار امروزه بسیار کم به کار میرود تا جایی که میتوان گفت این فعل از بین رفته یا در شرف از بین رفتن است. در زبان فارسی متداول فعل مرکب «نشان دادن» جانشین معنی متعدی آن شده و فعلهای مرکب «به نظر آمدن» و «به نظر رسیدن» نیز جانشین معنی لازم آن شدهاند. ولی این فعلهای مرکب عقیم هستند و مشتقی از آنها به دست نمیآید. به بیان دیگر، اگر ما فعل سادۀ «نمودن» را از اول نداشتیم و از همان آغاز این فعلهای مرکب به جای آن به کار رفته بودند، امروزه هیچیک از مشتقهایی که بالا برشمردیم در فارسی وجود نداشت[1].
به عنوان مثال دیگر میتوان «فریفتن» و «فریبدادن» را مقایسه کرد. از «فریفتن» که مصدری ساده یا بسیط است میتوان مشتقهایی به دست آورد: فریفته، فریفتگی، فریب، فریبا، فریبایی فریبنده، فریبندگی. ولی از فریبدادن که مصدری مرکب است مشتقی به دست نمیآید. «فریفتن» در گذشته به صورت لازم و متعدی هردو به کار میرفته است ولی امروزه معنیِ لازم خود را بهکلی از دست داده است و در معنیِ متعدی نیز کاربرد زیادی ندارد. بسامد یا فراوانیِ کاربرد «فریبدادن» از «فریفتن» بسیار بیشتر است و اگر روند تبدیل فعلهای ساده مرکب همچنان ادامه یابد در آینده جانشین بلامنازع «فریفتن» خواهد شد.
- در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمیشود؛ یعنی بهطور عادی نمیتوان از اسم یا صفت فعل ساخت. زبان فارسی به ساختن فعلهای مرکب گرایش دارد و برای مفاهیم تازه نیز از همین الگو استفاده میکند. ذکر چند مثال موضوع را روشن خواهد ساخت. در انگلیسی از television فعل televise و در فرانسه televiser را ساختهاند. در عربی هم از آن فعل میسازند و میگویند تُلفَزَ، یَتُلفِزُ؛ اما ما در فارسی میگوییم «از تلویزیون پخش کرد». در انگلیسی واژه telephone را به صورت فعل هم به کار میبرند. در فرانسه نیز از آن فعل telephoner را ساختند. در عربی هم از آن فعل میسازند و میگویند تَلفَنَ، یُتَلفِنُ؛ اما در فارسی از فعل مرکب «تلفن کردن» استفاده میکنیم. در انگلیسی از واژۀ philosophy «فلسفه»، فعل philosophize و در فرانسه از philosophie فعل philosopher را ساختهاند. در عربی هم از فلسفه فعل میسازند و میگویند تَفَلسَفَ، یُتُفَلسِفُ؛ اما ما در فارسی، اگر مورد قبول واقع شود، میگوییم «فلسفه پرداختن» یا «به فلسفه پرداختن». وقتی دکتر محمود هومن مصدر «فلسفیدن» را ساخت و در نوشتههای فلسفی خود به کار برد، مورد پسند قرار نگرفت و آن را «دور از ذوق سلیم» دانستند. در انگلیسی اسم صفت polar فعل polarize و در فرانسه از صفت polaire فعل polarizer را ساختند. در عربی نیز از قطب فعل میسازند و میگویند اِستَقطَبَ، یَستَقطِبُ. ولی ما ترجیح میدهیم بگوییم «قطبی کردن» و مصدر «قطبیدن» را جعلی و مشتقات آن را «جعلیات» میدانیم. در انگلیسی از iodine «ید» فعل iodize و در فرانسه از iode فعل ioder را ساختهاند. در عربی نیز از آن فعل میسازند و میگویند یُوَدُّ. ولی ما در فارسی ترجیح میدهیم بگوییم «با یُد معالجه کردن» یا «یُد زدن به». مثالهای فوق کافی است که نشان دهد زبان فارسی به ساختن فعلهای مرکب گرایش دارد و فعل بسیط جدید نمیسازد. از فعلهایی که در انگلیسی و فرانسه و عربی ساخته میشوند و نمونههای آنها در بالا ذکر شدند، به راحتی میتوان مشتقهای جدید به دست آورد، همانگونه که دربارۀ مشتقهای ionize در بالا مشاهده کردیم. ولی ما در فارسی به راحتی نمیتوانیم از «عبارتهای فعلی» خود مشتقهای جدید بسازیم، (بهطوریکه از مثالها نیز فهمیده میشود، در اینجا منظور ما از فعل مرکب، فعلهای پیشونددار نیست.)
- شمار فعلهای سادهای که زایایی دارند و از گذشته به ما رسیدهاند بسیار اندک است. آقای دکتر خانلری در کتاب تاریخ زبان فارسی فهرست افعال ساده را «اعم از آنچه در متنها مکرر آمده است و آنچه در زبان محاورۀ امروز به کار میرود»[2] به دست دادهاند. در این فهرست فقط ۲۷۷ فعل وجود دارد؛ اما یک نگاه گذرا به فهرست مزبور نشان میدهد که تعداد زیادی از افعال درج شده نه در گفتار امروز به کار میروند و نه در نوشتار. فعلهایی از این قبیل غارتیدن، آهیختن، اوباشتن، بسودن، چمیدن، خستن، خلیدن، سپوختن، زاریدن، سگالیدن، شکیفتن، گساردن، کفیدن، طوفیدن، مولیدن، گرازیدن، موییدن، خوفیدن و تعداد کثیری دیگر. در واقع تعداد فعلهای سادۀ فارسی که فعال هستند، یعنی در گفتار و نوشتار به کار میروند، از رقم ۲۷۷ بسیار کمتر است. در سه بررسی جداگانه که سه دانشجوی رشتۀ زبانشناسی[3] در دورۀ تحصیلیشان در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران انجام دادهاند و فعلهای ساده را از متن گفتار و نوشتار روزمره استخراج کردهاند، بالاترین رقم ۱۱۵ بوده است. با افزودن فعلهایی که بسامد آنها کمتر است، ولی هنوز در نوشتار به کار میروند این رقم بین ۱۵۰ و ۲۰۰ قرار میگیرد: یعنی در زبان فارسی حداکثر ۲۰۰ فعل سادۀ فعال وجود دارد که از آنها میتوان مشتق به دست آورد! دکتر خانلری، پس از ذکر شمار اندک فعلهای سادۀ فارسی، در پانوشت صفحه ۲۵۸ همان اثر مینویسد: «مقایسه شود با شمار فعلها در زبان فرانسوی که به ۴۱۶۰ تخمین شده است.» در زبان انگلیسی که گذر از مقولۀ اسم به فعل بسیار آسان است و بسیار فراوان نیز رخ میدهند، تعداد فعلهای ساده و زایا بسیار بیشتر است. من با مراجعه به فرهنگ انگلیسی Random House توانستم در بین واژههایی که با پیشوند tele_ ساخته شدهاند و فقط یک و نیم صفحه از ۲۲۱۴ صفحۀ این فرهنگ را تشکیل میدهند ۱۶ فعل ساده پیدا کنم که همه دارای مشتقات خاص خود هستند. اگر این نمونهبرداری «مشتی نمونۀ خروار» باشد، در این صورت میتوان گفت در فرهنگ مزبور در حدود ۲۳۰۰۰ فعل ساده وجود دارد، فهرست این ۱۶ فعل در یادداشت شمارۀ 4[4] داده شده است.
اینکه فعلهای ساده در فارسی کماند و به تدریج جای خود را به فعلهای مرکب میدهند توجه دیگران را نیز جلب کرده است. آقای محمدرضا عادل در مقالهای با عنوان «فعل در زبان فارسی» در شمارۀ بهار و تابستان ۱۳۶۷ «رشد: آموزش ادب فارسی»، چنین مینویسد: «همانگونه که گفته شد، افعال ساده روز به روز روی به کاهش دارد و استعمال افعال مرکب فزونی مییابد. این امر تا بدان پایه است که گاه در چند جملۀ متوالی نشانی از فعل ساده نیست …» و نمونههایی نیز تایید گفته خود ارائه میکنند.
یک نمونهبرداری از فعلهای مرکب، فراوانی کاربرد آنها را در زبان فارسی نشان میدهد. در این پژوهش تقریباً سه هزار فعل مرکب به دست آمده است که از این تعداد، ۱۰۵۶ فعل آن با «کردن» ساخته شدهاند مانند آزمایش کردن، گود کردن، نامزد کردن و غیره[5].
- از این شمار اندک فعلهای فارسی به ما رسیدهاند نیز بسیاری در حال از بین رفتن هستند و جای خود را به فعلهای مرکب میدهند، ولی فعلهای مرکب عقیم هستند و نمیتوان از آنها مشتق به دست آورد[6]. قبلاً گفتم که فعل «نمودن» در حالت متعدی جای خود را به «نشان دادن» و در حال لازم به «به نظر آمدن» و «به نظر رسیدن» داده است که همه فعلهای مرکب و عقیم هستند. نیز گفتم که در برابر فعل سادۀ «فریفتن» فعل مرکب «فریب دادن» و «گول زدن» قرار دارند که کاربرد آنها بسیار بیشتر از «فریفتن» است و احتمال دارد در آینده این فعل ساده را بهکلی از میدان بهدر کنند و جانشینان آن گردند. در اینجا به چند نمونۀ دیگر اشاره میکنیم.
فعل «شایستن» امروز بهکلی از بین رفته و جای خود را به «شایسته بودن» داده است. مشتقهای «شایسته»، «شایستگی»، «شایان» و «شاید» بازماندۀ روزگار زایایی این فعل هستند. فعل «بایستن» بهکلی از بین رفته و جای خود را به فعلهای مرکب «لازم بودن»، «واجب بودن» و نظایر آن داده است. «باید» (و صورتهای دیگر آن مانند «بایستی» و غیره) و «بایسته» تنها بازماندگان این فعل هستند. فعل «خشکیدن» و متعدی آن «خشکاندن» بسیار کم و در بعضی از لهجهها به کار میروند و فعلهای مرکب «خشک شدن» و «خشک کردن» جانشین آنها شدهاند. واژههای «خشک»، «خشکه» و «خشکی» مشتقهای بازماندۀ این فعل هستند. فعل «گریستن» بسیار کم به کار میرود و جای خود را به «گریه کردن» داده است و صورت متعدی آن «گریاندن» نیز جایش را به «گریه انداختن» واگذار کرده است، واژههای «گریان» و «گریه» تنها مشتقهای بازمانده از فعل «گریستن» هستند. «آمیختن» تقریباً از استعمال افتاده است. معنی لازمِ آن بهکلی از بین رفته و در معنیِ متعدی هم جای خود را به «مخلوط کردن» یا «قاطی کردن» داده است. واژههای «آمیزش» و «آمیزه» تنها مشتقهایی هستند که از این فعل باقی ماندهاند. فعل «نگریستن» از استعمار افتاده و جای خود را به «نگاه کردن» و «مشاهده کردن» داده است. صورتهای «نگران»، «نگرانی» و «نگرش» مشتقات رایج این فعل هستند که باقی ماندهاند. «شتافتن» دیگر به کار نمیرود و جای خود را به بعد «عجله کردن»، «شتاب کردن»، «با شتاب رفتن» و مانند آن داده است و «شتاب» و «شتابان» مشتقهای بازماندۀ آن هستند.
البته در زبان پهلوی نیز فعلهای مرکب وجود داشته است، مانند «نیگاه کردن»، «اَیاد کردن» به معنی «بهیاد آوردن»، «به خاطر آوردن»، ولی تعداد این فعلهای مرکب بسیار کم و ناچیز بوده است[7]. کاربرد فعلهای ترکیبی در فارسی کهن رایج شده و با گذشت زمان شتاب بیشتری گرفته است، آقای دکتر علیاشرف صادقی مینویسد: «این گرایش در دورههای بعد بسیار زیادتر شده …» و نیز «به نظر میرسد که زبان فارسی هنوز در مسیر این تحول پیش میرود. شاید امروز دیگر نتوان افعال مختوم به «_یدن» را باقاعده شمرد، چه دیگر هیچ فعل جدیدی به این صورت ساخته نمیشود. برعکس، ساختن افعال گروهی با «کردن»، «زدن» و جز آن بسیار شایع است: تلفن کردن (زدن)، تلگراف کردن (زدن)، پست کردن و غیره»[8]. آقای دکتر خانلری در اثر یاد شده صفحه ۳۳۱ مینویسد: «از قرن هفتم به بعد پیشوندهای فعل به تدریج از رواج افتاده و فعل مرکب جای آنها را گرفته است.» و نیز در صفحه ۳۳۲ «فعل مرکب در فارسی امروز جای بسیاری از فعلهای ساده و پیشوندی را گرفته است. شمارِ بسیاری از فعلهای ساده در فارسی جاری امروز بهکلی متروک است و به جای آنها فعل مرکب به کار میرود. از آن جمله …» دکتر خانلری سپس فهرست ۵۳ فعل سادۀ آشنا را که بهکلی متروک شدهاند به دست میدهد. گرایش به ساختن فعلهای مرکب آنقدر زیاد است که در برابر مصدرهایی که از اسم یا صفت ساخته شدهاند و به آنها «مصدر جعلی» میگویند نیز اغلب فعل مرکبی وجود دارد، مانند «جنگ کردن» در برابر «جنگیدن»؛ «خم کردن» یا «خم شدن» در برابر «خمیدن»؛ «ترش شدن» در برابر «ترشیدن» و غیره. امروز صورت مرکب این فعلها کاربردی بسیار بیشتر از صورت بسیط آنها دارد، بهطوریکه میتوان گفت صورت بسیط آنها تقریباً از استعمال افتاده است.
دربارۀ علت این گرایش، یعنی ساختن فعل مرکب، با قطعیت نمیتوان چیزی میگفت. ولی احتمال میرود که از لحاظ تاریخی ساختن فعل از واژههای قرضی عربی مانند رحم کردن، بیان کردن و غیره، اگر نه تنها علت لااقل یکی از عللِ عمدۀ آن بوده باشد. ظاهراً ساختن فعل مرکب از واژههای دخیل عربی به تدریج گسترش یافته و به واژههای فارسی نیز سرایت کرده تا جایی که تنها الگوی ساختن فعل در فارسی شده است[9].
- چنانکه قبلاً گفته شد، در زبان فارسی امروز گذر از مقولۀ اسم و صفت به فعل معمول نیست، یعنی نمیتوان از اسم و صفت فعل بسیط ساخت. به رغم اینکه بعضی از فعلهایی که از این راه ساخته شدهاند قرنهاست در فارسی رایج است و بزرگان ادب فارسی آنها را به کار بردند، مانند «دزدیدن» و «طلبیدن»، با این همه بسیاری از ادبا و دستورنویسان آنها را «مصدر جعلی» مینامند که خود نشانۀ اکراه و ناخشنودی آنها از این نوع افعال است. (ما برای اجتناب از کاربرد این اصطلاح، فعلهایی از این دست را «فعل تبدیلی» مینامیم و منظورمان این است که اسم یا صفتی به فعل تبدیل شده است.) مادۀ فعل تبدیلی میتواند اسم یا صفت فارسی باشد، مانند «بوسیدن» و «لنگیدن» و نیز میتواند از اصل عربی باشد، مانند «بلعیدن». ساختن فعلهای تبدیلی در گذشته بیشتر معمول بوده و با ذوق فارسیزبانان سازگاری بیشتری داشته است، بهطوریکه شمار زیادی از آنها را در آثار قدما میبینیم که فعلاً از استعمال افتادهاند، مثلاً «تندیدن»، «خروشیدن»[10] و بسیاری دیگر:
بتندید با من که عقلت کجاست / چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
بوستان سعدی
ز مرغان چون سلیمان قصه بشنید / بتندید و بجوشید و بکالید
بلبلنامۀ عطار
خروشید گرسیوز آنگه بدرد / که ای خویشنشناس و ناپاک مرد
فردوسی
ارغنونساز فلک رهزن اهل هنر است / چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
حافظ
ولی نباید تصور کرد فارسیزبانان امروز اصلاً فعل تبدیلی نمیسازد؛ چیزی که هست اکثر این فعلها عامیانه هستند و کمتر به گفتار رسمی و از آن کمتر به نوشتار راه مییابند. اینها نمونهای از آن فعلها هستند: سلفیدن، توپیدن، تیغیدن، پلکیدن، پکیدن، شوتیدن، ماسیدن، چاییدن، چاپیدن، تمرگیدن، شلیدین، کپیدن، مکیدن (به معنی نگاه کردن)، چپیدن، چپاندن، لنباندن، لمیدن، لولیدن، سریدن، چلاندن، قاپیدن، لاسیدن و بسیاری دیگر. آنچه برای بحث ما است این است که از فعلهای تبدیلی، چه آنها که از واژههای فارسی ساخته شدهاند و چه آنها که از اصل عربی هستند، مشتق به دست نمیآید. این فعلها، با آنکه ساده هستند، زایایی ندارند و جز معدودی که از آنها به اصطلاح «اسم مصدر شیئی» ساخته شده است (مانند چرخش، غرش، رنجش) بقیه مشقی ندارند یا به ندرت مشتقی از آنها رایج شده است. به بیان دیگر فعلهای تبدیلی نیز مانند فعلهای مرکب عقیم هستند.
- نتیجه: تصویری که از زبان فارسی اکنون میتوان به دست است، چنین است: در زبان فارسی فقط فعلهای ساده یا بسیط هستند که میتوانند زایایی داشته باشند، یعنی میتوان از آنها مشتق به دست آورد؛ تعداد این فعلها در زبان فارسی بهطور شگفتآوری کم است؛ از این شمار اندک نیز عدهای در حال از بین رفتن و متروک شدن هستند؛ در زبان فارسی دیگر بهطور عادی فعل ساده جدید ساخته نمیشود، بلکه گرایش به ساختن فعلهای مرکب است؛ فعلهای مرکب و نیز فعلهای تبدیلی هیچکدام زایایی ندارند، یعنی نمیتوان از آنها مشتقات فعل ساده را به دست آورد. زبان فارسی در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمره مردم با مشکلی مواجه نیست ولی این زبان برای واژهسازی علمی زایایی لازم را ندارد و نمیتواند یک زبان علمی باشد، مگر اینکه برای رفع کاستیهای آن چارهای اندیشیده شود.
***
با این همه زبان فارسی میتواند یک زبان علمی باشد، به شرط اینکه کند و زنجیری را که ما به پای آن زدهایم باز کنیم. ما در بقیه این مقاله میکوشیم نشان دهیم که زبان فارسی زایایی لازم را بالقوه دارد، منتها ما این توانایی را از قوه به فعل نمیآوریم. ولی پیش از آنکه در این بحث وارد شویم، باید به چند نکته توجه داشته باشیم:
الف: واژههای علمی برای مردم کوچه و بازار ساخته نمیشوند، بلکه برای جمعی کارشناس و اهل فن و دانشجویانی که در رشته خاصی تحصیل میکنند ساخته میشوند؛ بنابراین اگر انتظار داشته باشیم که واژههای تازه را همه بفهمند؛ و احتمالاً خوششان هم بیاید، انتظار بیجایی است، شما یقین داشته باشید معنی ionize و دیگر مشتقات آن را که در آغاز این مقاله برشمردیم جز گروهی اهل فن، انگلیسیزبانهای معمولی نمیدانند و شاید هم هیچگاه نشنیده باشد.:
ب: برنامهریزی زبانی (language planning) از کارهایی است که بسیاری از کشورها به آن دست میزنند. در برنامهریزی زبانی آگاهانه در مسیر زبان دخالت میکنند، بعضی روندها را تند و بعضی دیگر را کند میکنند تا برآیند آن متناسب با نیاز جامعه باشد. برای اینکه سوءتفاهمی پیش نیاید باید اضافه کرد که این دخالتها از آنگونه نیست که مثلاً مردم نباید بگویند «حمام گرفتن» بلکه باید بگویند «به حمام رفتن» و مانند آن، بلکه مسائلی در حیطۀ برنامهریزی زبانی قرار میگیرند که به خطمشی کلی زبان مربوط شوند: مثلاً دادنِ پاسخ به این سؤال که آیا در واژهسازیِ علمی باید فقط از عناصر زنده زبان استفاده کرد یا میتوان ریشهها و پیشوندها و پسوندهای مرده را نیز احیا کرد و به کار گرفت؟ یا اینکه آیا میتوان از عناصر قرضی در زبان فعل مثلاً گفت «تلویزیدن» و «تلویزیده»؟ و مانند آن.
پ: نکته مهم دیگر این است که مشکل واژههای علمی را باید یکجا و بهطور خانوادهای حل کرد. مثلاً اگر قرار باشد برای ۱۳ اصطلاحی که در آغاز این مقاله برشمردیم و در انگلیسی همه از ion ساخته شدهاند برابرهایی ساخته شوند باید شیوهای به کار گرفت که نهتنها جوابگوی آن ۱۳ اصطلاح باشد، بلکه اگر به تعداد آنها افزوده شد نیز همچنان کارساز باشد.
با توجه به نکاتی که در بالا گفته شد اکنون راههایی را که برای واژهسازی علمی مفید به نظر میرسند به بحث میگذاریم. در واقع آنچه من میخواهم بگویم حرف تازهای نیست؛ دیگران قبلاً آنها را گفته و حتی عمل کردهاند، منظور من توجیه درستی راهی است که آنها رفتهاند و برطرف کردن سوءتفاهماتی که از این رهگذر در ذهن بعضی از افراد به وجود آمده است.
- مهمترین راه و بارورترین روش برای ساختن واژههای علمی، ساختن مصدر تبدیلی یا به اصطلاح «مصدر جعلی» است، در فارسی نیز مانند انگلیسی، فرانسه، عربی و بسیاری از زبانهای دیگر باید از اسم یا صفت فعل بسازیم تا بتوانیم مشتقات لازم را از آن به دست بیاوریم و گره کار خود را بگشاییم. تنها با ساختن فعل است که میتوان مشکل واژههای علمی را بهطور گروهی حل کرد. مثلاً اگر از «یون» با پسوند فعلساز «_یدن» فعل «یونیدن» ساخته شود، میتوان تمام برابرهای لازم را برای ۱۳ اصطلاحی که در آغاز این مقاله برشمردم به دست آورد: یونیدن، پونیده، یوننده، یونش، یونیدگی، یونشپذیر، یونشپذیری، اتاقک یونش، انرژی یونش، پتانسیل، یونش، ردِ یونش، گاز یونیده، تابش یوننده و نیز بسیاری دیگر که ممکن است بعداً مورد نیاز باشند. چنانکه پیشتر گفته شد، این حرف تازهای نیست: آقای دکتر محمد مقدم در آیندۀ زبان فارسی[11] همین پیشنهاد را میکنند. منتها ایشان معتقدند که ماده فعل نیز باید از اصل فارسی باشد؛ پیشتر به دکتر محمود هومن و گرایش او به ساختن فعلهای تبدیلی نیز اشاره کردیم. ولی نخستین کسی که به این فکر جامه عمل پوشانید دکتر غلامحسین مصاحب بود که در دائرهالمعارف فارسی افعالی مانند «قطبیدن»، «اکسیدن»، «برقیدن»، «یونیدن» را به کار برد و الحق که به کار درستی دست زد. امروز نیز گروههای واژهسازی در مرکز نشر دانشگاهی از همین خطمشی پیروی میکنند. در اینجا برای رفع سوءتفاهم بد نیست چند نکته را توضیح بدهیم.
الف) من معتقد به «فارسی سره» که در آن هیچ واژه عربی یا فرنگی نباشد نیستم زیرا آن را غیرعملی میدانم، تلاش برای یافتن برابری فارسی برای «یون» کاری است عبث، ولی معتقد نیستم که «یونیزاسیون» و «یونیزه» و دیگر مشتقات آن باید در فارسی به کار روند، زیرا زبان فارسی توانایی ساختن این مشتقات را دارد. از سوی دیگر، من معتقد به طرد واژههای متداول عربی در فارسی نیستم. بعضی از این واژهها قرنهاست که در فارسی به کار رفتهاند و امروز جزو واژگان زبان فارسی هستند، همانطور که تعداد کثیری از واژههای فارسی به صورت معرب در عربی به کار میروند و امروز جزء لاینفک زبان عربی هستند. «در مورد تأثیر زبان فارسی بر عربی از خود قرآن کریم سخن آغاز میکنیم. میبینیم کلمات فارسی فراوانی در این کتاب آسمانی آمده و باز میبینیم که برخلاف خوی ملیگرائی و تعصب عربها یا ایرانیان و نژاد دیگری که میگویند باید زبان را از واژههای بیگانه پیراسته کرد، این کتاب آسمانی از کلمات غیرعربی و ازجمله از فارسی استفاده کرده است که به برخی از آنها اشاره میشود[12]؛ بنابراین وقتی صحبت از واژهسازی میشود نباید این توهم به وجود آید که منظور عربیزدایی است.
ب ) بعضی از ادبای ما وقتی رواج واژههایی نظیر «قطبیدن» (که در برابر Polarize به کار رفته) و «قطبش» و نظایر آن را میبینند دچار تشویش میشوند که «این جعلیات زبان شیرین فارسی را خراب میکنند» به گنجینۀ پرارزش ادب فارسی لطمه میزنند، رابطۀ ما را با بزرگان ادب فارسی چون حافظ و سعدی قطع میکنند، در آثار قدما کی چنین چیزهایی آمده است؟» و نگرانیهای دیگری از همین دست. در پاسخ این بزرگواران باید گفت: اولاً «قطبیدن» از نظر ساخت هیچ فرقی با «طلبیدن» ندارد که عنصری و ناصرخسرو و خیام و سعدی و مولوی و حافظ و دیگر بزرگان ادب فارسی آن را به کار بردهاند (نگاه کنید به مدخل «طلبیدن» در لغتنامه دهخدا). ثانیاً واژههایی مانند Polarize، iodize، ionize و نظایر آن نیز در آثار بزرگان ادب انگلیسی مانند شکسپیر و میلتون و بایرون و جز آن دیده نمیشوند، ولی ساخته شدن این مصدرها در زبان انگلیسی و دهها مشتقی که از آنها به دست میآید هیچ زیانی به گنجینۀ ادب زبان انگلیسی وارد نکرده است. امروز شور و شوق برای خواندن آثار شکسپیر شاید بیش از روزگاری باشد که این واژهها ساخته نشده بودند. درواقع این دو قضیه هیچ ارتباطی با هم ندارند. ثالثاً، چنانکه پیشتر گفته شد و شواهدی نیز در تایید آن آورده شد، زبان عربی که در نظر بسیاری از مردم زبان متحجری است، اصطلاحات علمی را به بابهای مناسب میبرد و مشتقهای لازم را از آنها به دست میآورد. اگر چنین است، پس چرا ما از توان زبان فارسی استفاده نکنیم، فعلهای تبدیلی نسازیم و مشتقهای لازم را به دست نیاوریم؟ در این میان کار واژهسازی زبان انگلیسی از همه جالبتر و آموزندهتر است. زبان انگلیسی واژه ion را (که به معنی «رفتن» است) از یونانی عاریه میگیرد و در معنای علمی کاملاً جدیدی به کار میبرد. سپس پسوند ize- را که از طریق لاتین از یونانی به دست آورده است بر آن میافزاید و فعل ionize را میسازد. در مرحله بعد، پسوند able- را که از طریق فرانسه از لاتین به ارث برده به آن اضافه میکند و صفت ionizable را میسازد و هیچکس هم ایرادی نمیگیرد. ولی ما بعد از قرنها هنوز میگوییم «طلبیدن» مصدر جعلی است و اجازه نمیدهیم در زبان فارسی فعل جدیدی ساخته شود، آن هم با پسوند فعلسازی که متعلق به خود زبان فارسی است!
باری، نگرانیهای ادبای ما گرچه از روی دلسوزی است، ولی ریشه در واقعیت ندارد. شاید وقت آن رسیده باشد که برچسب «جعلی» و «جعلیات» از روی واژههای تازه پاک شود. اگر جز این کنیم، فارسی از لحاظ واژگان علمی زبانی عقیم باقی خواهد ماند.
- یکی دیگر از راههایی که باید برای واژهسازی علمی مورد استفاده قرار گیرد، بهره گرفتن از مشتقات فعلهایی است که هماکنون در فارسی به کار میروند، یعنی ساختن مشتق از راه قياس، اعم از اینکه آن مشتقها در گذشته به کار نرفته باشند یا فعلاً متداول نباشند: مثلاً ساختن «نوشتار» به قیاس «گفتار» یا «رسانه» به قیاس «ماله» و مانند آن. دکتر محمد مقدم در آیندۀ زبان فارسی جدولی از ده فعل فارسی به دست میدهد که از هر کدام میتوان بالقوه هفت مشتق به دست آورد که جمعاً هفتاد صورت میشود. او مینویسد: «از هفتاد صورتی که در این جدول داریم میبینیم که چهل و پنج صورت را به کار نمیبریم درحالیکه به همه آنها نیازمندیم. اکنون به آن بیفزایید صدها واژه همکرد (مرکب) را که با آنها نساختهایم و هزارها واژه دیگر را که میتوانیم تنها از این چند ریشه با گذاشتن پیشوند و پسوندهای گوناگون … بسازیم.» از زمانی که دکتر مقدم این سخنرانی را ایراد کرد (سوم دیماه ۱۳۴۱) و بعداً به صورت دفتری چاپ شد تاکنون سه صورت از آنهایی که به کار نمیرفته به کار افتادهاند: نوشتار، ساختار و سازه (مهندسی سازه).
ما امروزه صفت «کُنا» را به کار نمیبریم، درحالیکه از «کُن + آ»، ساخته شده است مانند گویا، شنوا، روا، توانا و جز آن. از این گذشته این صفت در گذشته به کار رفته است: «اگر اندر ذات وی بود، وی پذیرا بودی نه کُنا[13]. همچنین است کُنایی که به قیاس «توانایی»، «گویایی» و مانند آن ساخته شده است و در گذشته نیز به معنی «کنندگی» به کار رفته است[14]. نیز فعل «كُنانیدن» در گذشته به صورت متعدی سببی به کار رفته است[15]. حال با استفاده از این امکانات زبان فارسی ما میتوانیم مشکل یک گروه از اصطلاحات شیمی را چنین حل کنیم:
کناننده activating کنا active
کناننده activator کنایی activity
کنانش activation کنانیدن activate
انرژی کنانشیactivation energy کنانیده activated
منظور از این مثال این نیست که بگوییم اصطلاحاتی که شیمیدانها در فارسی به کار میبرند غلط است و باید آنها را دور بریزند و در عوض این مجموعه را به کار برند؛ بلکه منظور از آن نشان دادن امکانات ناشناخته زبان فارسی و به ویژه نشاندادن اهمیت قیاس در واژهسازی علمی است. در مثال بالا «كنا»، «کنایی» و «کنانیدن» همه قبلاً در فارسی به کار رفته بودند، ولی فرض میکنیم که هیچکدام از آنها به کار نرفته بودند. در آن صورت نیز ما میتوانستیم همین مجموعه یا نظایر آن را از روی قیاس بسازیم و به کار ببریم، حتی اگر ناچار بودیم میتوانستیم این مجموعه را با واژهای از اصل عربی بسازیم: فعال، فعالایی (یا فعالیت). فعالانیدن، فعالانیده، فعالاننده، فعالانش، فعالانشی و اشتقاقهای لازم دیگر.
ما باید خود را با نیازهای واژه ساری علمی بیشتر آشنا کنیم. باید این حرف را فراموش کنیم که ساختن «مصدر جعلی» جایز نیست. باید از این فرض نادرست دست برداریم که کاربرد واژه امری است «سماعی» و نه قیاسی. زبانی که قدما به کار بردهاند جوابگوی نیازهای آن روز جامعه ما بوده است. ما میتوانیم و باید اندوختهای را که آنها برای ما گذاردهاند دستمایه قرار دهیم، ولی نمیتوانیم تنها به آن اکتفا کنیم. باید کند و زنجیری را که ندانسته به پای زبان فارسی زدهایم باز کنیم و بگذاریم زبان همگام با نیازها و تحولات شگرف جامعه امروز آزادانه پیش برود. اینجاست که نیاز به وجود یک فرهنگستان علوم کاملاً احساس میشود، فرهنگستانی که با چشم باز به جهان واقعیات نگاه کند و بتواند سنجیده و خردمندانه گام بردارد.
یادداشتها
[1] فرهنگ معین یکی از معانی «نمودن» را انجام دادن، عمل کردن و کردن ضبط کرده است، همانگونه که امروز به کار میرود، مثلاً: «تسلیم نمودن» به جای «تسلیم کردن». دکتر معین یادآور میشود که بعضی از محققان این کاربرد را درست نمیدانند، ولی اضافه میکند «باید دانست که بزرگان آن را استعمال کردهاند:
پس سلیمان آن زمان دانست زود که اجل آمد، سفر خواهد نمود. مثنوی»
[2] ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، جلد دوم، پیوست شماره 1، بنیاد فرهنگ ایران، 1352.
[3] خانم پریوش غفوری، خانم اکرم شیرزاده فرشچی و آقای دکتر عنایتالله صدیقی ارفعی.
[4] vi و wvt و n از چپ به راست به ترتیب نشانه اسم، فعل متعدی و فعل لازم است.
Random House Dictionary of the English Language, 1986
[5] ژاله رستم پور، پژوهشی دربارۀ افعال مرکب پایاننامه فوقلیسانس زبانشناسی، 1359.
[6] از بعضی از فعلهای مرکب گاه مشتقی رایج شده است، ولی تعداد آنها بسیار اندک است.
[7] از آقای دکتر رحمت حقدان سپاسگزارم که مرا در گردآوری اطلاعات لازم که به زبان پهلوی مربوط میشد یاری کردند.
[8] صادقی، علیاشرف، تحول افعال بیقاعده زبان فارسی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، شماره زمستان 1349.
[9] از گفتگو با آقای دکتر احمد تفضلی در این زمینه بهرهمند شدهام. از ایشان سپاسگزارم.
[10] اکثر این شاهدها از لغتنامۀ دهخدا گرفته شدهاند.
[11] مقدم، محمد، آیندۀ زبان فارسی، انتشارات باشگاه مهرگان، دیماه ۱۳۴۱.
[12] احمدی، احمد، «ماهیت، ساخت و گسترۀ زبان فارسی»، زبان فارسی، زبان علم، مرکز نشر دانشگاهی، 1365.
[13] نگاه کنید به مدخلهای مربوط در فرهنگ معین.
[14] همان
[15] لغتنامۀ دهخدا.
———
- telecast n,vt,vi
- telecommunicate vt
- telecommute vi
- teleconference n,vi
- telegram n,vt,vi
- telegraph,n,vt vi
- telemeter n.vt,vi
- telepathize vt,vi
- telephone n.vt,vi
- teleport vt
- telescope n,vt,vi
- teleshop vi
- teletype n,vt,vi
- teleview vt,vi
- televise vt,vi
- telex n,vt
عالی بود. امیدوارماین شیوه زودتر به کار بره. به جایی رسیدیم که در یک وبینار علمی، بجز است و با و از باقی واژگان انگلیسی هست. البته اهالی دانش هم باید اهل ذوق باشن و ارزش توانمندی واژه های پارسی رو بدونند و برای اینکه خودشون رو باسواد نشون بدن به تمدن و فرهنگ چند هزار سالشون پشت پا نزنند.
خدا به همراهتون