زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

دلالت های متقابل یک عبارت در بیان راس

نقبی به یکی از ویژگی های کاربردشناختی زبان: دلالت‌های متقابل یک صورت‌بندی زبانی واحد

ویژه‌نامه‌های زبان‌شناختی نامتوالی زبان‌داد
برگرفته از: ویژه‌نامه‌ی نامتوالی «معنی از آنچه فکرمی‌کنید کم‌تعین‌یافته‌تر است»

اجرای طنزآمیز این یافتۀ کاربردشناسی که بخش اعظم آنچه در یک بده‌بستان زبانی انتقال می‌یابد ملفوظ نمی شود. در قطعۀ تصویری نقل‌شده در این یادداشت، برگزفته از سریال دوستان، هنگامی که دو عبارتِ:

My best friend and my sister

I cannot believe this

برای اولین بار بیان می شوند حاکی از نارضایتی راس از ارتباط چندلر و مونیکاست. بخش ناگفتۀ دو عبارت فوق، هنگامی که در قطعۀ بالا برای اولین بار و با خشم و اشمئزاز بیان می‌شوند، این است که آنچه رخ داده است، چنان از انتظارت راس از دو طرف، یعنی مونیکا و چندلر، فاصله دارد، چنان ناقضِ خط قرمزهای او تلقی می شود، که «باور کردنِ» اینکه چنان ارتباط نامطلوبی شکل گرفته است برای او دشوار است. او در واقع شدن نارضایتی‌اش زا با این عبارت بیان می‌کند. راس، البته، پس از شنیدن یکی دو عبارت توضیحیِ از سوی دو طرف نظرش کاملا عوض می‌شود؛ و با این حال، عباراتی که به کار می برد عیناً همان عبارت بالا، یعنی همان عبارت‌هایی است که هنگام خشم و نارضایتی بر زبان رانده است. بخش ناگفته آن دو عبارت، هنگامی که برای دومین بار، با آن شعف و هیجان، بیان می‌شوند این است که آنچه رخ داده است، یعنی همان ارتباط، که حالا دیگر از نظر او خوشایند است، چنان جذاب و خوشایند است که «باور کردنِ» آن، یعنی باور کردن وقوع چنین امر مطلوبی برای او دشوار است. راس شدت خوشحالی خود را درست با همان الفاظی بیان می‌کند، که چند ثانیه قبل، شدت ناراحتی‌اش را با آنها ابراز کرده بود.در اینجا دریک فاصلۀ زمانیِ چندثانیه‌ای دو دلالت متقابل آفریده می‌شود: «معنی» و «لفظ» با یکدیگر پیوند دارند، و با این حال پیوندشان، در اصل، به همین اندازه ناپایدار است.
در اینجا، نقش تعیین کنندۀ «بافت» و «ناگفته های قابل استنباط»، به شیوه‌ای طنازانه نمودار شده است: یک صورت بندی زبانی واحد، بر حسب بافت کاربردی آن، می تواند دلالت هایی را به بار آورد که کاملاً متقابل هستند.

پ.ن. کسی که طنز زبانی می‌آفریند، باید مانند نویسندگانِ قطعه‌ی نقل‌شده در این فرسته – که با هیچ ملاکی «بهترین» هم نیستند- با واقعیاتِ کاربردشناختیِ زبان تا اندازه‌ای آشنا باشد؛ اگر آشنا نباشد، جز بلندکردنِ صداهای شخصیت‌ها، تقلیدِ گویش‌های منطقه‌ای و چند بازیِ زبانیِ مستهلک، ماده‌ای در اختیار ندارد. طنزِ چنین نویسنده‌ای بالا رود، پایین بیاید، به چپ رود یا به راست، به بی‌مزه‌ترین جوک‌های از-پیش-آماده، خلاقیت و شعور و تواضع، هزارهزار، بدهکار است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *