زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

از«هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد» تا «آن کس که تمیز نداشت همه را یک لون دید»: دو ضرورت در مطالعات جنسیت‌زدگی گفتمانی


ویژه‌نامه‌های زبان‌شناختی نامتوالی زبان‌داد
برگرفته از: 
ویژه‌نامه‌ی نامتوالی «جنسیت‌زدگی در زبان»

سهیل دانش زاده

از رواداشتن گفتمانی و رواگ‌مندیِ جنسیت‌زده‌ترین آگهی‌های تبلیغاتی تا نکوهیدنِ گفتمانیِ قالب‌واره‌های جنسیتیِ آسیب‌رسان دست بالا نیم‌قرن گذشته است. تصویرهای یک تا سه در  سنجاق اول به این فرسته، نمونه‌هایی از تبلیغات جنسیت‌زده‌ی  چند دهه پیش‌اند؛ ازآن‌سو ویدیوی بارگذاری‌شده، در آن فرسته، فیلم تبلیغاتی شرکت فولْکْس‌واگِن است که پنج سال پیش به دلیلِ تکرار و تثبیتِ قالب‌واره‌‌های آسیب‌رسان (harmful stereotype) با مخالفت نهادِ استانداردهای تبلیغات بریتانیا (ASA) از پخش گسترده‌ی آن صرف‌نظر شد. مردان بازنمایی‌شده در آن فیلم عمدتاً به اجرای نقش کنش‌گرانه در سناریوهای هیجان‌انگیز مشغول‌اند؛ ازآن‌سو، از دو زنِ بازنمایی‌شده، یکی آرمیده است، و دیگری کلِ موضوعیتِ کتاب‌خواندن، درنگ‌کردن  و لذت‌بردن‌اش از منظره‌ برای «طاقت‌آوردن» و انجام «باروحیه‌ی» نقشی است که قالب‌‌واره‌های دیرپا و عالم‌گیر آن را از کم‌شمار کارکردهای سودرسانِ او به شمار می‌آورند. یک بارِ دیگر تبلیغات «روداشته‌شده‌ی» گروه اول را با این فیلمِ تبلیغاتی «منع‌شده» مقایسه کنید. نباید این تحول شگرف در حس‌پذیری را کم‌اهمیت دانست. این فیلمِ تبلیغاتیِ پس‌روانه‌ی بلاهت‌بار، که اکنون به‌درستی نکوهیده می‌شود، در هم‌سنجی با نمونه‌های رواداشته‌شده‌ی دهه‌های پیش، پیش‌رو جلوه می‌کند. به-کانون-توجه-کشاندنِ این دگرگونیِ واقعیِ امیدآفرین مهم است؛ سویه‌‌ی دیگر این واقعیت نیز مهم است: تبلیغات «روداشته‌شده‌ی» گروه اول از این فیلمِ تبلیغاتیِ «منع‌شده» به‌روشنی – با هر سنجه‌ای- ویران‌گرتر و «بدتر» هستند. [1]

جنسیت‌زدگی درجه‌پذیر است؛ گونه‌های آن نیز یک‌سان نیستند؛ پیامدهای آن گونه‌ها نیز یکسان نیستند. به‌این‌ترتیب همه‌ی نمونه‌های تعبیرگری‌های جنسیت‌زده در میزانِ جنسیت‌زدگی یکسان نیستند؛ همه‌ی انواع جنسیت‌زدگی نیز به یک میزان آسیب‌رسان ‌نیستند؛ و همه‌ی گونه‌های آسیبِ ناشی از جنسیت‌زدگی به یک‌‌ اندازه ویران نمی‌کنند. فهم ویژگِی درجه‌پذیریِ جنسیت‌زدگی و تفاوت در گونه‌ها و پیامدهای آن دو خاصیت مهم دارد: تحلیل‌گر را قادر می‌کند که مصداق‌های از-نظر-گریزنده‌ی جنسیت‌زدگی را از دیگر رویدادهای زبانی (رویدادهای زبانی که در آن‌ها جنسیت‌زدگی به‌روشنی و با تمایز کافی شناسایی‌پذیر نیست) با باریک‌بینیِ انتقادی تمایز ‌بخشد و هم‌زمان همۀ آن مصداق‌ها را یک‌کاسه نکند؛ یک‌کاسه‌کردن‌های بی‌جا خود از نمونه‌های تفکر قالب‌واره‌ای‌اند و داوری‌های ناشی از «یک‌کاسه کردن» هم‌دلی ناظران را کم می‌کند.[2] برای نمونه «عادی‌انگاری خشونت جنسیت‌زده‌ی مذکرمحور» را با «نادیده‌انگاری احتمال خشونتِ جنسیت‌زده‌ی مذکرمحور» هم‌سنجی کنید؛ این دو رفتارِ گفتمانی هر دو جنسیت‌زده‌اند؛ با‌این‌حال نوع و میزان جنسیت‌زدگی آن‌ها برابر نیست. دلالت و تکلیف عادی‌انگاریِ خشونت جنسیت‌زده‌ به‌اندازه‌ی کافی روشن است. مقصود از «نادیده‌انگاری احتمال خشونتِ جنسیت‌زده» بی‌توجهی به منظومه‌ای از تجربه‌هایی است که مختصه‌های زیست اجتماعی زنان را نشان‌دار کرده است؛ یکی از اجزای این منظومه این واقعیت است که زنان بیش از مردان در موقعیت‌های اجتماعی گوناکون احساس ناامنی می‌کنند. این‌که در یک روی‌داد گفتمانیِ مرتبط، این تجربه‌ی دردناک، این توزیعِ نامتوازنِ (میان مرد و زن) ایمنی و احساس ایمنی، نادیده گرفته شود حاکی از نظرگاه مذکر-محوری است که به‌کلی از نوع و شدتِ مشکلاتِ جنس دیگر ناآگاه  است؛ با‌این‌حال درجه‌ی جنسیت‌زدگیِ این رفتار گفتمانی کم‌تر از رفتاری است که خشونت جنسیت‌زده‌ی مذکرمحور را «عادی می‌انگارد». برای ملموس‌شدنِ مفهوم «جنسیت‌زدگی ناشی از ناهم‌دلی با نظرگاه غیرمذکر» به فیلم تبلیغاتی سال ۲۰۲۲ سامسونگ (بارگذاری‌شده در سنجاق دوم این فرسته) نگاهی بیاندازید؛ فیلمی که به سببِ نادیده‌انگاری این واقعیتِ ناعادلانه و ابلهانه‌ سخت نکوهیده شد. این فیلم، در نگاه نخست، اگر آن نگاه نخست به باریک‌شدن‌های انتقادی خوگر نشده باشد، ممکن است به‌کلی خلافِ رویه‌های جنسیت‌‌زده‌ی بازنمایی ارزیابی شود؛ با‌این‌حال، فیلم پیشگفته، به‌رغمِ ظاهرِ ضدجنسیت‌زدگی‌اش، جنسیت‌زده است. در این مناقشه‌ای نیست که فیلم تبلیغاتی سامسونگ برخلافِ بسیاری از مصداق‌های جنسیت‌زدگی در کارِ عادی‌انگاری یک «قالب‌واره‌ی» جنسیت‌زده یا طبیعی‌انگاری یک رفتار جنسیت‌زده نیست. جنسیت‌زدگی خطرآفرینِ تبلیغ پیشگفته ناشی از ناهمدلیِ ریشه‌ایِ سازندگانِ آن با تجربه‌ی یک جنس است: زنان در نیمه‌شب با آسودگیِ خاطر قدم نمی‌زنند، چه رسد به ‌این‌ که بدوند[3]؛ نادیده‌انگاریِ غیرمسئولانه‌ی این واقعیتِ ابلهانه همان عاملی است که این تبلیغ را جنسیت‌زده می‌کند. این جنسیت‌زدگی سخت نکوهیده شد؛ آن نکوهش‌ها  به‌جا و به‌موقع بودند؛ با‌این‌حال، درجه‌ی جسیت‌زدگی این آگهی (که ناشی از ناهم‌دلی با نظرگاه غیرمذکر است) آشکارا کم‌تر از درجه‌ی جنسیت‌زدگیِ آگهی سالن بولینگ (تصویر دوم در سنجاق اول) است که در آن، از خوانش دوگانه‌ی عبارت  beat your wife (زن‌تان را کتک بزنید/زن‌تان را شکست دهید) مایه‌های تفریح و خنده‌ستانی‌های بی‌مقدار و جلب  مشتری استخراج کرده است.

دو صورت‌بندی رقیبِ «زن‌ها فرشته‌اند» و «زن‌ها شیطان‌اند» هر دو تقریباً به یک میزان جنسیت‌زده‌اند (میزانِ جنسیت‌زدگی این دو را تقریباً یکسان می‌دانیم چراکه هر دو، دو قطب یا دو منتهی‌الیه یک پیوستارِ مفهومی را رمزگذاری می‌کنند)؛ هر دو آسیب‌رسان هم هستند؛ با‌این‌حال، نوع آسیب و نوع پیامدهای تاریخیِ ناشی از سنگرگیری شناختیِ صورت «زن‌ها شیطان‌اند» به مراتب بیش‌تر از صورتِ رقیب آن است. «اول آقایان» جنسیت‌زده است؛ «اول خانم‌ها» نیز جنسیت‌زده است؛ هر دو صورت‌بندی در تکوین فرهنگِ آزار نقش‌آفرین هستند (از جمله نگاه کنید به فریزر، ۲۰۱۵)؛ «اول آقایان» مبتنی بر دانش دایره‌المعارفیِ ویژه‌ای است که آشکارا مردان را جنس اول، فرادست و ذی‌شعوران اصلی می‌داند؛ از این ذهنیت تا تحمیلِ حق-به-جانب-پندارانه‌ی اراده (در فرهنگ آزار)، نه راه طولانی است ونه میانجی‌های پرشماری در کار است. از‌آن‌سو «اول خانم‌ها» از نمودهای زبانیِ جنسیت‌زدگی نیک‌خواهانه (benevolent sexism) یا جنسیت‌زدگی نرم (soft sexism) است و چنان‌که گفتیم، مانند دیگر مصداق‌های جنسیت‌زدگی نیکخواهانه در تکوین فرهنگ آزار بی نقش نیست[4]؛ در عاملیت‌زدایی از زنان، کاستن از اعتماد به نفس ایشان و به- حاشیه -گرویدنِ آن‌ها  نیز اثرگذار است (از جمله نگاه کنید به فدر، ۲۰۰۴). با‌این‌حال نباید نقش آن را با نقش «اول آقایان» یکسان دانست؛ پیامدهای آ‌‌ن‌ها نیز یکسان تیسنتد؛ صرف‌نظر از فرهنگ آزار، «اول آقایان» بی‌واسطه به رفتارهای خصومت‌آمیز راه می‌بَرَد؛ به‌بیان‌دیگر«اول آقایان»، در هم‌سنجی با «اول خانم‌ها»، راهِ هموارتر و کم‌میانجی‌تری به خصومت و خشونت می‌گشاید. از‌آن‌سو «اول خانم‌ها» لزوماً در تکوین فرهنگ خصومتِ جنسیت‌زده‌ اثرگذار نیست. واقعیت این است که بسیاری از زنان، به‌ویژه در زبان-فرهنگ‌هایی که جنسیت‌زدگیِ خصومت‌آمیز و خشونت‌های متناظر با آن پرجلوه هستند، نمودهای جنسیت‌زدگیِ نیک‌خواهانه را به‌ناگزیر ارج‌مند می‌دانند (گول و کوپفر، ۲۰۱۹)، یا از آن به‌عنوان ابزار دفع افسد به فاسد بهره می‌برند.

آن‌چه از این سه هم‌سنجی دست‌گیر بحث حاضر می‌شود، ترجیع‌بند این جستار است: بخش مهمی از مصداق‌های جنسیت‌زدگیِ زبان‌شناختی و نشانه‌شناختی به‌آسانی از شناسایی‌شدن می‌گریزند؛ شناخت و تحلیلِ انتقادی چنان مصداق‌هایی مهم است؛ با‌این‌حال، انواع جلوه‌های جنسیت‌زدگی در میزان، نوع و پیامدها یکسان نیستند و، از‌این‌رو، یک‌کاسه‌کردن همه‌ی آن مصداق‌ها نه تنها غیرعلمی است، از نیرومندیِ استدلال می‌کاهد و هم‌دلیِ ناظران مردد را برنمی‌انگیزانَد.[5]

در چنین مقیاسی روشن است که درجه‌ی جنسیت‌زدگی تبلیغات گروه اول از ویدیوی تبلیغاتیِ فولکس‌واگن افزون‌تر است. بخشی از این تفاوت در میزان جنسیت‌زدگی، ناشی از تمهیدهایی است که برای نهان‌کردنِ خصلت جنسیت‌زده‎‌ی تبلیع به کار بسته شده‌اند. جنسیت‌زدگی تبلیغات گروه اول «رو» یا «تابلو» است؛ جنسیت‌زدگی تبلیغ فولکس‌واگن آن‌چنان «رو» نیست؛ احتمالاٌ بتوان آن را از مصداق‌های جنسیت‌زدگی زیرزیرکی یا زیرجلکی (sneaky sexism)[6] دانست. «جنسیت‌زدگیِ زیرزیرکی» مفهومی است که  کانینگهام (Jane Cunningham) و روبرتس (Philippa Roberts) در سال ۲۰۲۱ پیش کشیدند. در این گونه از جنسیت‌زدگی دوزهای کم و تحمل‌پذیرِ جنسیت‌زدگی به کلیتِ یک متن تزریق می‌شود؛ این جنسیت‌زدگیِ کنترل‌شده و تااندازه‌ای تلویحی از شناسایی‌شدنِ «فوری» می‌گریزد و واکنش‌های تندِ انتقادی را برنمی‌انگیزانَد. کانینگهام و روبرتس از جایگزین‌کردن ترکیبِ  “diet pills” با wellness products  به‌عنوان نمونه‌ای از جادادنِ یواشکیِ جنسیت‌زدگی در تبلیغات کالاها و برنامه‌های لاغری یاد می کنند. تبلیغات محصولات لاغری از نمونه‌های سنخ‌نمای تبلیغات جنسیت‌زده به شمارمی‌روند؛ در این تبلیغات  لزوماً عبارت‌هایی از قبیل «ویژه‌‌ی زنان» قید نشده است، بااین‌حال «مخاطب آرمانیِ» این دسته از آگهی‌های بازرگانی زنان‌اند. در مصداق‌های پیش‌نمونه‌ایِ این اعلانات تجاری، تبلیغ‌کننده مخاطبِ آرمانی‌اش را استیضاح می‌کند که چرا «خوش‌هیکل» نیست؛ از پسِ این استیضاح نیز ندای دعوت‌گرانه‌ِ‌ی این تبلیغات به گوش می‌رسد: برای آن‌که جذاب و خواستنی باشید باید ابعاد پیکر شما به مختصاتِ «مطلوب» نزدیک شود؛ مخاطبِ نمونه‌های صریح و رکیک این تبلیغات هم از همان آغاز می‌داند که تبلیع‌کننده می‌خواهد شکل و شمایل او را با یک معیارِ زیبا‌شناختیِ خاص هم‌ساز کند. اکنون شماری از تولیدکنندگان، این کالاها را با قالب‌بندی مجددِ مفهومی با عنوان «کالاهای سلامت» ارایه می‌دهند؛ در این گروه از تبلیغاتِ امروزی از مخاطب نمی‌خواهند ظاهرش را تغییر دهد؛ آنچه او به آن ترغیب می شود «تغییر خودباورانه‌ی ذهنیت» او است؛ کافی است مخاطب «شجاع باشد»، «خودش را دوست داشته باشد»، «به تن‌درستی‌اش اهمیت دهد» یا «اعتماد به نفس داشته باشد»؛ شجاعت و اعتماد -به-نفسی که از رهگذر کاهش وزن حاصل می‌شود. استحاله‌ی «رژیم‌گرفتن» به «تن‌درستی» از شعبده‌های کمپانی‌های هر-دو-سوگرایی است که می‌خواهند از رهگذرِ هم‌سویی با سوگیری‌های جنسیت‌زده‌ی شماری از مخاطبان‌شان سودهای کلان بَرند و هم‌زمان، به خیالِ ناپروده‌ی خود، «هوای منتقدانِ جنسیت‌زدگی» را هم داشته باشند. همین خیالِ صلب، ناپرورده وبی‌رویا است که فیلمِ تبلیغاتیِ فولکس‌واگن را تألیف کرده است. جنسیت‌زدگیِ تبلیغ یادشده تا‌اندازه‌ای بی‌سروصدا است: بافت محیطيِ بازنماییِ زن در آن «منزل» نیست؛ زنِ بازنمایی‌شده هم بچه‌بغل در حال سرزدن به غذای روی اجاق  نیست؛ سهل است، دارد در محیطِ عمومی مطالعه می‌کند. آن‌چه این تصویر را جنسیت‌زده می‌کند، بیش از مشخصه‌های درونیِ آن، الگوی بافت‌مند‌کردنِ آن است؛ کنار- هم -گذاری این سکانس با سکانس‌های دیگر، و الگوی توزیع نقش‌ها در این فیلم (مردان کنش‌گر ماجراجو/ زنان آرمیده یا آرامش‌یافته در اجرای نقشِ مراقبتی) از آن یک فیلمِ به‌روشنی جنسیت‌زده می‌سازد؛ با‌این‌حال، این جنسیت‌زدگی برخلاف تبلیغاتی که جغرافیای گردش روزانه‌ی زنان را از آشپرخانه و اتاق خواب فرا نمی‌برند، تابلو نیست، خود را نمانما نمی‌کند؛ از کتاب‌خواندن و استقلال و حضور در فضای عمومی نیز سخن می‌گوید. خلاصه‌ی سخن این است که فیلم تبلیغاتیِ فولکس‌واگن جنسیت‌زده است؛ جنسیت‌زدگی ِآن آسیب‌رسان است؛ نکوهیدنِ آن هم قابل‌دفاع بوده است؛  با‌این‌حال جنسیت‎‌زدگیِ آن در قیاس با شماری از نمونه‌ها، از جمله‌ نمونه‌های یک تا سه در سنجاق اول به این فرسته‌ کم‌تراست. این کمتر‌بودن به‌دلیل نهان‌کارانه‌بودنِ آن نیست؛ زیرجلکی بودنِ جنسیت‌زدگی آن را بهتر نمی‌کند. آن چه از میزان جنسیت‌زدگیِ این تبلیغ اندکی می‌کاهد، یا آسیبِ آن را در هم‌سنجی با حادترینِ جلوه‌های جنسیت‌زدگی کم‌تر می‌کند، «شگردهایی» است که برای تزریق آرام و نهان‌کارانه‌ی جنسیت‌زدگی به‌ناگزیر به کار گرفته می‌شوند. به‌بیان‌دیگر این کمتر بودن از آن رو است که سازنده ناگزیر بوده است برای زیرجلکی‌کردنِ جنسیت‌زدگیِ فیلم از تندیِ مدعای جنسیت‌زده‌‌اش بکاهد، درون‌مایه‌های خصومت‌آمیز را برنگزیند و چند ایده‌ی «مترقی» را هم در متن بگنجاند[7] این‌که اکنون این دسته از تبلیغات نیز با حمایت گفتماني بخش مهمی از مخاطبان نکوهیده می‌شوند، حاکی از این است که بازارِ سازوکارهای نهان‌سازانه نیز به‌تدریج بی‌رونق خواهد شد.

در بند نخست این جستار این ایده را پیش نهادیم که شاید بد نباشد تبلیغات «روداشته‌شده‌ی» چند دهه‌‌ی پیش را را با  فیلمِ تبلیغاتی «منع‌شده‌ی» فولکس‌واگن مقایسه کنید. کم نیستند کسانی که می‌کوشند این تغییر شگرف در حس‌پذیریِ عامه را کم‌اهمیت جلوه دهند؛ یا اصل روی‌دادنِ این دگرگونی را انکار کنند؛ واقعیت این است که در مخیله‌‌شان نمی‌گنجد که بلاهت‌های جنسیت‌زده‌ در آینده  به‌آسانی دلی از کسی نخواهد ربود و اکنون نیز از فراوانیِ دل‌های ربوده‌شده یا ربایش‌پذیر، در مقیاس جهانی، در هم‌سنجی با نیم‌قرن پیش، آشکارا کاسته شده است.

پانوشت‌ها

[1] . ناگفته نگذاریم که نمونه‌های یک تا سه  در مطبوعات ایالات متحده انتشار یافته‌اند؛ ویدیوی تبلیغاتی فولکس‌واگن از سوی نهاد تنظیم‌گر انگلستان منع شده است. اکنون، معیارهای گفتمانیِ حاکم بر تبلیغات بریتانیای کبیر از ایالات متحده پیش‌روتر است؛ بااین‌حال، در دهه‌های 1970  و 1980 هنجار رایج در هر دو زبان-فرهنگ با این گونه از تبلیعاتِ جنسیت‌زده هم‌ساز بوده است.

[2] . به‌ویژه اگر از نگر دور نداریم که، دست‌کم، «جنسیت‌زدگیِ روزمره» چیزی نیست که  «اکنون» کسی از آن به‌کلی  و در همه‌حال رها باشد؛ یا بتواند به روشِ تجربی از چنان رهابودنی در همه‌حال اطمینان یابد.

[3] . روشن است که مردان نیز در انجام چنان کارهایی آسوده‌خاطر نیستند؛ نکته در توزیع نامتوازنِ این احساس و توزیع نامتوازن «احتمال» بروز خطر است.

[4] . حتی ممکن است در ذهن برخی از باورمندان به  رفتارهای موسوم به جنسیت‌زدگی نیک‌خواهانه، این رفتارها گونه‌ای تبعیض مثبتِ موقت و ازاین‌رو، به‌نادرستی، غیرجنسیت‌زده به شمار روند.

[5] . ممکن است کسی بگوید ناظرانِ مردد غلط می‌کنند؛ «نابالغی‌‌شان به تقضیر خویشتنِ ایشان» است؛ ممکن است  آن کس بگوید جنسیت‌زدگی جنسیت‌زدگی است؛ کم یا زیاد آن توفیر ندارد.  این جستار با چنان داوری‌هایی هم‌خوان نیست. ایده‌‎‌ی مرکزیِ دو بخشیِ جستارِ پیشِ رو از این قرار است: الف) باید با باریک‌بینی انتقادی همۀ مصداق‌های جنسیت‌زدگی- خرد وکلان، کم‌پیامد و پرپیامد، نیک‌خواهانه و خصومت‌ورزانه، رو و نهان‌کارانه- را  شناسایی کرد؛ ب) نباید این مصداق‌ها را یک‌کاسه کرد. یک‌کاسه‌سازی‌ها و زیر-یک-مقوله‌گنجاندن‌های تقلیل‌گرا نه تنها از دقت علمی بی‌بهره‌اند، انصاف را بر باد می‌دهند، هم‌دلی ناظران را کم می‌کنند و زمینه را برای سوخت‌رسانی به چرخه‌ی اهانت‌سازی می‌گسترانند. ما به‌طور کلی مهم‌ترین آسیبِ برداشت‌های شتاب‌زده از مطالعات انتقادی را از- دست -دادن «تمایز» می‌دانیم.

[6] . Sneak thief

در انگلیسی به دزدی (thief)

راجع است که بدون خشونت یا حتی بدون درگشودنِ غیزقانونی یا تخریب، مالی را می‌دزدد؛ رفتارهای پیش‌نمونه‌ای دزدان از این دسته از دزدان سر نمی‌زند. در این‌که این گونه از دزدی، همچنان دزدی است، تردید نیست؛ با‌این‌حال، در این گونه از دزدی جرم‌های خشن با پیامدهای پرخسارت و آسیب‌زا رواگ‌مند نیست.

[7] . جنسیت‌زدگیِ «رو» و نامتظاهرانه از «همان» جنسیت‌زدگی هنگامی که خود را لطف و امتیاز جلوه می‌دهد تحمل‌پذیرتر است.  با‌این‌حال کلیدواژه در مدعای پیشگفته، صورتِ «همان» است. جنسیت‌زدگی زیرجلکی به‌این‌منظور که زیرجلکی باقی بماند، معمولاً به درون‌مایه‌های حادِّ جنسیت‌زده از قبیل آزار جنسی یا خشونت متوسل نمی شود. افزون‌بر‌این طراحان آن‌ها مجبورند چند ایده‌ی پیش‌روانه را پیرامونِ ایده‌ی پس‌روانه‌ جنسیت‌زده‌شان بگنجانند تا توجه را از آن بپراکنند. تمهیدهایی از این دست معمولاً موجب می شوند بدیِ نمونه‌های پرتداولِ جنسیت‌زدگیِ زیرزیرکی از بدیِ نمونه های جنسیت‌زدگیِ «رو»  تا ‌اندازه‌ای کم‌تر (صرفاً تااندازه‌ای کم‌تر)باشد. میزانِ  این «اندازه» به نوع و شمارِ تمهیدهای نهان‌سازانه بستگی دارد. برای نمونه، اگر یگانه ابزار زیرجلکی‌کردنِ جنسیت‌زدگی به -کار -بستنِ یک سازوکار به‌گویانه باشد، اندازه‌ی این کم‌تر‌شدن تقریباْ «هیچ» است؛  شکرپاشیِدن خشک‌وخالی به صورت‌بندی‌های زبانی و نشانه‌شناختیِ جنسیت‌زده از میزان جنسیت‌زدگی آن‌ها نمی‌کاهد. با‌این‌حال، همین شکرپاشیِ فریب‌کارانه هم حاکی از این است که آن درون‌مایه‌ی جنسیت‌زده دیگر نمی‌تواند به نام و نشانِ خود در عرصه‌ی عمومی جلوه‌گری کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *