پیوست ویژه نامه ی «ترجمههای بیبو و شامههای در-جا-زده در بوی آشنا»
الکساندر جباری و تیفانی یون-چو تسای (Alexander Jabbari, & Tiffany Yun Chu Tsai) در پژوهش توجهبرانگیری (Sinicizing Islam: Translating the Gulistan of Sadi in Modern China) که در سال ۲۰۲۰ انتشار دادهاند به بومیسازی تحریفگری پرداختهاند که در یکی از ترجمههای چینی اخیر از گلستان سعدی به کار بسته شده است. در ترجمهی یانگ وانبائو(Yang Wanbao, 2000) جنسیتِ شماری از شخصیتها تغییر یافته است، شماری از ماجراها دستکاری شدهاند و مفاهیم عرفانی و ارزشهای درویشانهی بازنماییشده در شماری از حکایتهای گلستان سعدی با ارزشها و آداب بودیسم و کنفوسیوسگرایی جایگزین شدهاند؛ طرفه آنکه این ترجمهی تحریفگر خود را بهیاوه وفادارترین ترجمهی چینی گلستان میداند.
واپسین نمونهای که در پژوهش یادشده نقل شده است ترجمۀ مصرع دوم یک بیت از حکایت دوم باب «در اخلاق درویشان» گلستان است:
عاصیان ازگناه توبه کنند / عارفان از عبادت استغفار
این بیت مشهور بازنمایندهی یکی از درونمایههای آشنای سنت و نوشتارگان عرفانی فارسی است. در ترجمهی یانگ وانبائو مصرع دوم این بیت اینگونه ترجمه شده است:
明理的人用功修来换取幸福
(Mínglǐ de rén yòng gōngxiū lái huànqǔ xìngfú)
ترجمهی انگلیسی متن چینی (به روایتِ پژوهش پیشگفته) :
The wise one would strive hard in order to achieve happiness
ترجمهای فارسی از ترجمهی یانگ وانبائو : خردمند سخت میکوشد و جد و جهد بسیار میکند [پیوسته در تهجد و تعبد و ذکرگویی است] تا به خوشبختی [و رضایت خاطر] رسد.
پژوهشگران پیشگفته بهدرستی این ترجمه را نقضکنندهی ایدهی مرکزی این حکایت و بیت پیشگفته میدانند. آنچه در ترجمهی یانگ وانبائو تجویز شده است ایدهی بودیستی حلوفصل نارضایتی، مدیریتِ موفقیتآمیز اضطراب و رفعِ احساس عدم استحقاق است؛ این ایده درست برعکس آن اضطراب و نارضایتیِ برطرفنشوندهی درویشانهای است که در آن حکایت بازنمایی شده است. در آن بیت عارف خود را مستظهر به طاعت نمیداند و از ناکافیبودنِ عبادت پیوستهاش در رنج است، رنجی که کاسته نخواهد شد؛ درویش بازنماییشده در شعر سعدی هر چه بر عبادت عارفانهاش میافزاید، بیشتر بر نقص و کاستی آن آگاه میشود و هر چه بیشتر معرفت کسب میکند، نابسندگيِ آن عبادت را بیشتر درمییابد. این رویه و خلقوخو بهکلی خلاف نگرش ترویجشده در بودیسم، به عنوان یکی از تعالیم سهگانهی چینی (کنفوسیوسگرایی، بودیسم و تائوئیسم) است. سازوبرگهای بودیسم تکوین یافتهاند تا در «سوژه»، از جمله، این انگیزه را بپرورانند که خود را با همه ضعفهایش بشناسد و، از آن مهمتر، خود را «بپذیرد»، از اضطرابِ عدماستحقاق رها شود و «اینقدر» سر به سر خود نگذارد؛ سازوبرگهایی که در «سوژه» این باور را میرویانند که از رهگذرِ این ورزشهای انفرادی از «رنج» بهکلی رها خواهد شد. یانگ وانبائو از آن مصرعِ مشهور ضدِ آن را تراشیده است و لابد به مهارت خود، به این دستکاری عمدی و آگاهانه، میبالد؛ میبالد و ما هم نباید بیش-از-اندازه تعجب کنیم؛ صرفنظر از نمونههای آشنا در فارسی، نمونهی انگلیسی و بسیار محبوب ترجمهی کلمن بارکس از شعر و نثر «رومی» نمیگذارد یک دلِ سیر از بیاخلاقیِ حرفهایِ مترجم چینی شکوه کنیم. شاید بتوان به صد دلیل آشنا یانگ وانبائو را «معذور» دانست؛ اما بارکس را با زوروضربِ واپسین شگردهای عذرتراشانه نیز نمیتوان تحملپذیرکرد؛ بارکس معذور نیست.