زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

از ویژه نامه زبان، هنر مفهومی و چرخش زبانشناختی در هنر - گلن لیگن

هم‌کاریِ صورت زبانی، محتوا و تعبیرگری در طومارهای گلن لیگن

پیوست ویژه نامه‌ی «زبان، هنر مفهومی و چرخش زبان‌شناختی در هنر»

سه اثر متن‌پایه از گلن لیگن (Glenn Ligon)

تصویر شماره ۱:

I Lost My Voice I Found My Voice

صدایم را از دست دادم، صدایم را یافتم
تصویر شماره ۲:

 I’m turning into a specter before your very eyes and I’m going to haunt you

من دارم جلوی دو چشم شما به شبحی بدل می‌‌شوم و از آن پس رهایتان نخواهم کرد

تصویر شماره ۳:

I feel most colored when I am thrown against a sharp white background

من رنگین‌[پوست] بودن‌ را بیش از هر وقت دیگر هنگامی حس می‌کنم که مرا مقابل یک پس‌زمینه‌ی سفید روشن انداخته باشند

در شماری از آثار متن‌پایه‌ی گلن لیگن پاره‌گفتاری بر صدر یک طومار نقش بسته است، و با پایان‌یافتن هر پاره‌گفتار، همان پاره‌گفتار از نو نگاشته شده است و با هر بار نقش‌بستن دوباری آن، خواندنِ آن دشوارتر می‌شود و نوشتار به تدریج به توده‌ای درهم از اشکال سیاه تمایزناپذیر استحاله می‌یابد.
یک بار دیگر از بالا تا پایین این طومارها را نگاه کنید. ایده‌ی لیگن به دست دادنِ خط مقرمطی نیست که هیچ‌کس قادر به خواندن آن نباشد؛ آن‌چه در آغاز کار به اندازه‌ی کافی “روشن و متمایز” و فهم‌پذیر است، یا دست‌کم فهم‌پدیر می‌نماید، در پایان کار به فهم‌ناپذیری می‌گراید؛ ویژگی ممتاز این آثار در همین آشکار کردنِ آغازین و سپس به مستوری‌کشاندنِ یک چیز واحد است.
این رنگ‌باختنِ تدریجی [امکانِ] رابطه‌ی زبان‌پایه، این ناپدیدشدن تدریجی نشانه‌های زبانی، با درون‌مایه‌ی این آثار نیز هم‌ساز است؛ برای نمونه تناوب “صدایم را یافتم، صدایم را از دست دادم” (تصویر ۱) با محو و درهم‌کردنِ تدریجی حرف‌ها، قطبِ “از دست‌رفتن” یا “گم‌شدن” را  بر قطب دیگر (یافتن) چیره می‌کند.
یا، آن هشدار هول‌انگیزِ “دارم راست جلوی چشمان شما به شبحی بدل می شوم” (تصویر۲)  که در آن، این شبح‌گون‌شدن با ناپدید شدنِ تمایز حرف‌ها، و ناخوانا‌شدنِ آن‌ها هم‌دستان شده است‌. دست‌آخر در اثر “من رنگین‌[پوست] بودن‌ام را بیش از هر وقت دیگر هنگامی حس می‌کنم که مرا مقابل یک پس زمینه‌ی سفید روشن انداخته باشند (تصویر ۳)، آن‌چه در پایان کار برجامانده است زبان (بازنمایی نوستاری زبان) نیست، توده‌ای است سیاه (با ردی از زبان) بر پس‌زمینه‌ای (background) که ناتوان است از (یا بی‌میل است به) نمایان‌کردنِ پیش‌زمینه (foreground)؛ پس‌زمینه‌ای که با سرایت به نشانه‌ها و اشغال فضاهای خالیِ ضروری میان آن‌ها، شناخته‌شدنِ آن‌ها و تمایزپذیری‌شان از یک‌دیگر را دشوار یا امکان‌ناپذیر می‌کند؛ نشانه‌ها رنگِ خود را در پس‌زمینه و به پس‌زمینه می‌بازند و از نشانه‌بودن ساقط می‌شوند؛ پس‌زمینه‌‌ای که به‌این‌ترتیب زمینه‌های تفهیم‌وتفاهم زبانی را، که در آغاز هر طومار شدنی می‌نماید، برمی‌چیند‌.(۱)

پانوشت
۱- آن‌چه به‌تدریج موجب نامفهوم‌شدن نوشته یا سخت‌خوان شدن آن در این آثار لیگن شده است، تحمیل گونه‌ای مقرمط‌نویسی بر نگارش‌های میانی و واپسین آن نوشته نیست؛ نویسه‌ها در همه تکرارهای هر پاره‌گفتار، خوانا باشند یا ناخوانا، یکسان‌اند‌‌. نویسه‌هایی یک‌سان که به تدریج از ریخت می‌افتند و به این سو و آن سو می‌پاشند و تکه‌هایی از آن‌ها با پس‌زمینه هم‌رنگ می‌شوند. خوانش‌ناپذیرشدن این نوشته‌ها، بیش از آن‌که برآمده از نارساییِ شیوه‌ی بازنمایی آن‌ها باشد، محصول رابطه‌ی آن‌ها با پس‌زمینه، یا به بیان دقیق‌تر، محصول رابطه‌ی پس‌زمینه با آن‌هاست‌‌‌‌.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *