کتب درسی و لغت‌سازی

لوگوی زبان‌داد

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

کتب درسی و لغت‌سازی

نخستین جستار شماره‌ی ششم مجله‌ی یادگار، زیر عنوان کلی «مسائل روز»

 
  بازنشر پس از هشتاد  سال

  انتشار نخست: مجلۀ یادگار، بهمن ۱۳۲۳، سال اول شمارۀ ششم

اولیای وزارت فرهنگ ما اخیراً دستوری یا به اصطلاح فرهنگستان بخشنامه‌ای به امضای آقای دکتر صدیق وزیر فرهنگ و معاون فرهنگستان صادر کرده‌اند در باب لغت ریاضی که در کتب درسی جدید وارد شده و باعث اشکال فهم مطالب و موجب هرج و مرج در کار تدریس گردیده است.

این «بخشنامه» را اگر «توبه‌نامه» بخوانیم بی‌مورد و بی‌جا نیست زیرا که در آن پس از ذکر چند مثال بسیار مضحک از حالت خودسری و هرج و مرجی که در امر ساختن لغات و استعمال اصطلاحات تازه و بی‌معنی پیش آمده چنین مذکور است:

«به جهات مذکور در فوق فرهنگستان ایران در ضمن تجدیدنظری که در معادل‌های مصوّب و تعیین طرز استعمال صحیح و جدا کردن آنها از مشتقات و معادل‌های ناصواب رایج در خارج به عمل می‌آورد از لحاظ فوریت و اهمیت موضوع در مورد کتب ریاضی تصمیم گرفت که لغات و اصطلاحات علوم ریاضی که سابقه در زبان فارسی دارد و اخیراً لغات جدیدی به جای آنها بکار برده شده است کمافی‌السابق معمول و مجرا گردد.»

در این دستور فرهنگستان بعد از ده سال تیشه زدن به ریشۀ زبان فردوسی و سعدی و حافظ یا به اصطلاح این بخشنامه «معادل‌سازی» اینک بر اثر نتایج سوئی که از این خرابکاری حاصل شده اجازه می‌دهد که لغات و اصطلاحاتی را که سابقه در زبان فارسی دارد کمافی‌السابق استعمال کنند و در حقیقت با این اجازه از این فترتی که پیش آمده بدون اینکه اقرار کند معذرت می‌خواهد و توبه می‌کند اما بدبختانه این توبه باز چنان‌که شاید و باید چندان از سر صدق و صفا نیست و آن رایحۀ ندامت و تبرّی از معاصی که گناه‌کار را شایسته و مستحق غفران و بخشایش نماید از آن استشمام نمی‌شود، این حال بی‌اختیار شخص را به یاد شعر آن شاعری می‌اندازد که می‌گوید:

در دل هوس گناه و بر لب توبه / زین توبۀ نادرست یا رب توبه

اگر چنین نیست چرا فرهنگستان صاف و ساده نمی‌گوید که عمل سابق غلط و لغو بوده و هرج و مرجی که امروز مشاهده می‌شود بهترین دلیل غلط و لغو بودن آنست، بعد از این نباید در این عمل اصرار شود و هیچ‌کس نیز اجازه ندارد که به این کار دست بزند.

بدبختانه دستور وزارتی یا بخشنامۀ فرهنگستان نه اینکه از این صراحت لهجه خالی است بلکه معلمین را دعوت می‌کند که: «با مراجعه به فهرست‌های رسمی لغات مصوّب فرهنگستان و دقت در موارد استعمال صحیح و مخصوص آنها از استعمال و آموختن معادل‌هائی که از مصوبات فرهنگستان نبوده و همچنین از استعمال مشتقات غیرمصوّب که از طرف بعضی از مؤلفان و معلمان معمول شده است جدّاً خودداری نمایند.»

سبحان‌الله اگر استعمال لغات قیاسی است پس هر کس حق دارد که لغت بسازد و مشتقات درست کند، بنابراین «مشتقات مصوب» و «مشتقات غیرمصوب» یعنی چه؟ مگر فرهنگستان پارلمان است و اعضای آن از طرف اهل ادب این مملکت به رأی عمومی و مخفی برگزیده شده‌اند تا مردم به ایشان جواز داده باشند که به جای تمام ایشان «مشتقات مصوب» درست کنند و اگر دیگری در این کار مداخله کرد محکوم و ملعون باشد؟ چون چنین حقی کسی به اعضای فرهنگستان نداده به فرض این که استعمال لغات قیاسی شمرده شود هر کس که به زبان فارسی آشنائی دارد عیناً صاحب همین حق خواهد بود و شاید هم در میان این جماعت کسانی پیدا شوند که از جهت حسن سلیقه و لطف ذوق دست‌کمی از اعضای فرهنگستان ما نداشته باشند.

نکتۀ اساسی این‌ست که لغات قیاسی نیست و هیچ‌کس یا هیچ جمعیتی نمی‌توانند و حق ندارد که لغت بسازد و قیاساً مشتقات تصویب کند. علمای لغت همه وقت و در همه جا گفته‌اند که لغات توقیفی و موروثی است، استعمال عامه و حسن قبول خواص اهل ادب از همین استعمالات عامه و ذوق زمان به یک لغت حق حیات و جواز آزادی استعمال می‌دهد و تا این حال باقی‌ست کسی یا هیأتی نمی‌تواند تیغ بی‌دریغ برکشد و آن را بکشد و ساخته و پرداختۀ خود را که نه عامه آن را می‌فهمند نه مقبول خواص و ذوق زمانه است غاصبانه بر جای خود بنشاند.

در همین بخشنامه نوشته شده است که: «لازم است در سال تحصیلی جاری نیز کلیۀ معادل‌های مصوب فرهنگستان را در مورد علوم ریاضی با اشاره به لغات معمول سابق بکار برند مثلاً هنگام تدریس مبحث «افزایش» در حساب یادآوری نمایند که در این مورد کلمۀ «جمع» نیز می‌توان بکار برد تا به تدریج ذهن دانش‌آموزان با لغات رایج سابق که بعضی‌ها تصور کرده‌اند باید به‌کلی متروک شود آشناتر گردد و بدانند که حتی در استعمال معادل‌های جدید مصوب فرهنگستان هیچ‌گونه اجباری وجود ندارد و نیز با بیان ساده توضیح داده شود که منظور از انتخاب معادل‌های فارسی برای اصطلاحات علمی نهی استعمال لغات رایج سابق نبوده و بلکه اختیار غالب معادل‌های مذکور فقط به عنوان تعیین مرادف است نه به قصد منع استعمال کلمات سابق».

گذشته از اینکه کلمۀ «افزایش» یعنی «مشتق مصوب» فرهنگستان به هیچ‌وجه معنی کلمۀ «جمع» را در مورد آن عمل حساب که همه می‌دانیم نمی‌رساند و اگر هم از جهت معنی لغوی با آن به قول این بخشنامه «مرادف» باشد باز مصطلح و مفهوم نیست و ساختگی و قراردادی است این قسمت از بخشنامه سراپا ساده‌لوحانه و سفسطه‌آمیز است. منشی این بخشنامه می‌نویسد که ما کلمۀ «افزایش» را وضع کرده‌ایم تا به تدریج ذهن دانش‌آموزان با لغت فارسی سابق یعنی «جمع» آشناتر گردد. آیا ذهن مردم ایران از بقال گرفته تا مستوفی‌الممالک از هزار سال پیش به کلمۀ افزایش که هیچ‌وقت در فارسی به جای جمع یعنی آن عمل حسابی معروف معمول نبوده؟ بلی در حساب‌های دیوانی عهد ساسانی دبیران ایرانی (دبیر در اینجا به معنی منشی است نه به معنی معلم دورۀ متوسطه چنان‌که اعضای فرهنگستان تصویب فرموده‌اند) عمل جمع و تفریق حسابی را به نام «کاست و افزون» میخوانده‌اند ولی این اصطلاح با انقراض دولت ساسانی از میان رفته و هیچ‌کس بعدها دیگر آن را استعمال نکرده است.

گذشته از این در این جمله چنین مذکور است که: «دانش‌آموزان ….. بدانند که حتی در استعمال معادل‌های جدید مصوب فرهنگستان هیچ‌گونه اجباری وجود ندارد …. و توضیح داده شود که منظور از انتخاب معادل‌های فارسی نهی استعمال لغات رایج سابق نبوده  .. الخ ..».

ما از این اقرار اعضای محترم فرهنگستان که در استعمال لغات آن مؤسسه هیچ‌گونه اجباری وجود ندارد و غرض ایشان نهی استعمال لغات رایج سابق نبوده بسیار خوشوقتیم. اما اگر حافظۀ ما هم مثل حافظۀ اعضای فرهنگستان کوتاه نیاید و درست کار کند به یاد داریم که چقدر به قول خود ایشان بخشنامه‌های شدید در باب لزوم استعمال لغات مصوب فرهنگستان و تهدید مردم در صورت تخلف صادر شده است حتی برای آنکه امثال نگارنده جسارت تخلف نداشته باشند کار را به آنجا کشاندند که لغات مصب فرهنگستان را به صحۀ ملوکانه موشح سازند تا کسی دیگر جرأت مخالفت نکند. یکی از وزرای عدلیۀ وقت که در این راه اصراری بخصوص داشت و مشتق و مرکبی نبود که از کلمۀ «داد» معمول نکرد روزی در یکی از جلسات فرهنگستان به زور همان چماق «صحۀ ملوکانه» نگارنده را ظاهراً ساکت ساخت و چیزی نمانده بود که به اصطلاح فرهنگستان یک «پرونده» نیز برای او درست شود. چرا برای اینکه نگارنده اصرار داشتم که کلمۀ «برق» به همین معنی معمول و مصطلح و مفهوم امروزی به‌جا بماند و ایشان می‌خواستند آن را به جرم اینکه یک سر آن قاف عربی‌ست به لغاتی نظیر کاهربا و الکتریسیته مبدل سازند.

باری درددل ما از این فرهنگستان که کار خرابی زبان فارسی را به حدی رسانده که شوری آن را حتی «خان» هم فهمیده و به فریاد و توبه و انابه برخاسته است زیاد است شرح این درددل را علی‌العجاله برای موقعی دیگر می‌گذاریم و اجمالاً می‌گوئیم که تا فرهنگستان به بیع قطع از لغت‌سازی یا مجامله و مساهله در باب غلط‌کاری‌های سابق خود دست برندارد و مثل آکادمی‌های سایر ممالک به کارهای اساسی‌تر نپردازد که مآل و منظور از آنها اشاعه و بسط ادب و حفظ لغت فارسی باشد نه تخریب بنیان و انهدام اساس آن این نزاع ما با آن برقرار خواهد ماند و یقین داریم که در این مبارزه ما تنها نیستیم بلکه جمع کثیری از علاقمندان واقعی به زبان و ادبیات فارسی و ارباب فهم و ذوق در این مرحله پشتیبان ما هستند و خواهند بود بنابراین از این موضوع می‌گذریم و به موضوع دستور وزارت فرهنگ در باب اصطلاحات و لغات کتب درسی ریاضی برمی‌گردیم. اولیای وزارت فرهنگ در این «بخشنامه» از خودسری بعضی از معلمین در وضع اصطلاحات و لغات جدیده نالیده و از دکانی که دیگران بالا دست دکان فرهنگستان باز کرده‌اند عصبانی شده‌اند. این ناله و اظهار عصبانیت به‌کلی بی‌مورد است زیرا که این کار اگر خوب است چرا حق انحصاری آن امتیاز مخصوص اعضاء فرهنگستان باشد و اگر بد و قابل ملامت است چرا خود این باب را مفتوح کردند و با این عمل اجازۀ ضمنی به هر کس دادند تا از سر جهالت یا غرض‌ورزی لغت‌سازی کند و از اعضای فرهنگستان در این میدان پیشتر بتازد.

وقتی که از حدود سال 1312 ما می‌دیدیم که از کارحانۀ لغت‌سازی اطاق وزیر معارف وقت اصطلاحاتی نظیر دانشگاه و دانشکده و دانش‌سرا و دانشیار و دبیر و دفترخانه و فرهنگ و غیرها بیرون می‌آید و ما با تمام قوی از پیشرفت این جنایت ادبی جلوگیری می‌کردیم عاقبت سوء این بدعت را می‌دانستیم. بدبختانه در این مبارزه ما مغلوب شدیم زیرا که یک عده از همکاران ما یا از ساده‌لوحی یا برای مزاج‌گوئی و تقرب به مقام وزارت جانب بدعت‌گذاران را گرفتند و با آوردن شواهد و امثلۀ نچسب و بی‌مورد و تشویق و ترغیب ایشان سدّ سدیدی را که در مقابل این سیل خانه‌برانداز وجود داشت شکستند و کار را به روز امروز کشاندند.

نونهالان ما که حالیه در مدارس در فهم این لغات و اصطلاحات عاجز می‌مانند و فراگرفتن آن را بسی مشکل‌تر از قضایای ریاضی می‌یابند باید از جان و دل به کسانی که اول بار این راه را باز کرده و این بدعت را گذارده‌اند نفرین و لعنت بفرستند و کسانی هم که امروز با صدور این قبیل «بخشنامه»‌ها در حقیقت می‌خواهند گناهان دیروز خود را کفاره بخشند باید بدانند که این معصیت از نوع آن معاصی کبیره‌ای‌ست که کفاره‌پذیر نیست و مرتکب تا ابد به توابع آن گرفتار خواهد ماند و حاصلی جز نفرین و لعنت برنخواهند داشت، چه خوش گفته است اسدی شاعر آنجا که می‌گوید:

         منه نو رهی کان نه آیین بود / که تا ماند آن بر تو نفرین بود

چون ما در این مرحله از اولیای وزارت فرهنگ و اعضای فرهنگستان به‌کلی مأیوسیم و در ایشان آن شهامت و جلادت را نمی‌بینیم که برخلاف سیره و روش خود به رفع خطر عظیمی که در راه تعلیم و تربیت اطفال بی‌گناه ایرانی پیش آورده‌اند بکوشند و این تخته‌سنگ مهیبی را که در خط سیر ایشان ایجاد کرده‌اند بردارند معلمین و آموزگاران محترمی را که از هر کس بهتر به این مشکل پی برده‌اند و از هر کس هم بیشتر به رشد و نمو نونهالان زیر دست خود علاقه دارند مخاطب ساخته ایشان را به عزت و حرمت زبان و ادبیات شیرین فارسی و به عشق و محبت پاکی که به تربیت و ترقی اطفال ایرانی دارند سوگند می‌دهیم که از استعمال کلیۀ لغات و اصطلاحاتی که فرهنگستان تصویب کرده یا این و آن به هوی و هوس خود ساخته و به دست کرسی‌نشینان فرهنگستان به تصویب رسانده و به صحۀ ملوکانه موشح نموده‌اند و استخدام آنها موجب صعوبت فهم شاگردان و اغلاق و اشکال دروس ساده شده است خودداری بفرمایند و تعلیمات خود را به همان زبان و بیان که اطفال ساده‌ذهن می‌فهمند و پدران ایشان می‌فهمیده‌اند تقریر نمایند و از هیچ‌کس هم بیم و باکی نداشته باشند. عذر شما را در اختیار این راه ذوق سلیم و سلیقۀ مستقیم و فهم درست همان شاگردان خردسال شما به هر کس که مدعی خلاف این طریقه باشد خواهد فهماند چه غرض اصلی از هر تعلیم و تدریسی سهولت فهماندن مطالب است به زیردستان و بی‌خبران. هر زبان و لغت و اصطلاحی که باعث اشکال این کار شود و سد راه فهم و ادراک باشد بی‌معنی و دورانداحتنی است به‌خصوص که آن را جمعی از پیش خود ساخته و خود نیز پس از مدتی فشار و تهدید و تحمیل آنها به زور «بخشنامه» و «صحۀ ملوکانه» به نارسائی و نادرستی آنها پی برده و با صدرو دستوری نظیر بخشنامه‌ای که در صدر این مقاله به آن اشاره کردیم «محجوبانه» حکم محکومیت و جواز الغای آن را صادر کرده باشند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *