زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

پاسخ به انتقاد دکتر محمدرضا باطنی از کتاب معنی‌شناسی

بازنشر پس از پنجاه و سه سال
انتشار نخست: مجله‌ی سخن

منصور اختیار

استاد زبان‌شناسی

مجلۀ محترم سخن

در صفحات ۲۱۵-۲۲۴ شماره تیرماه آن مجله درباره کتاب «معنی‌شناسی» تألیف نگارنده این سطور مطلبی درج شده بود که شاید نیاز به تذکری داشته باشد. در این نوشته انتقادکننده نخست شش جمله از جملات کتاب را نقل کرده و بدان ایراد وارد دانسته است. باید گفت: حیف است که انتقادکننده يك اثر علمی – آن‌هم دربارۀ علمی نو که هنوز در کشور ما معرفی نشده است – ده‌ها مبحث تازه کتاب را نادیده گیرد و آن‌ها را یک‌باره به کناری نهد و وقت خود را در جستجو و معاينة یک‌یک جمله‌های کتاب برای مقابله مسند با مسنداليه يا فعل یا فاعل صرف کند. تا بالاخره چند جمله بیابد که به سلیقه او به يك «واو» یا به يك «را» نیاز یا آن‌ها را علاوه بر احتیاج داشته باشد آنگاه به نقل این چند جمله به قصد خرده‌گیری بپردازد و تازه در نقل آن‌ها نیز رعایت امانت را نکند و در دو مورد مطلبی را که در کتاب به صورت «عبارت» آمده و به قول فرنگی‌ها به «سمی‌کولن» پایان یافته در نوشته خود به صورت «جمله» نقل کند و آن را به نقطه‌ای پایان دهد تا به این وسیله به مفهوم جمله‌ای خلل وارد آورد!

نکته اینجاست که «معنی‌شناسی» مثل رياضيات و علوم مثبت قطعیت ندارد، از این رو می‌توان به سهولت به يكايك نظرها و مباحث آن خرده گرفت. فی‌المثل اگر به نوشته‌های اولمن یا کرنپ که از جمله پیشروان این دانشند، از راه عیب‌جوئی نظر کنیم شاید بتوان بر هر فصل از کتاب‌های آنان خرده‌های بسیار گرفت. برای مثال اگر چاپ‌های نخست «معنای معنی» تألیف اگدن و ریچاردز را با چاپ‌های اخیر آن مقایسه کنیم، ملاحظه می‌شود چه تغییراتی در هر چاپ کتاب داده شده است. اگر نقدهایی را که بر این کتاب‌ها نوشته شده است بخوانیم، خواهیم دید ناظر به هیچ‌یک از موارد تغییر یافته در آن کتاب‌ها نیست -که مسلماً غالب آن‌ها نادرست یا لااقل قابل بحث بوده است.

شاید علت آن‌همه پیشرفت و ترقی سریع آن مردم همین نحوه فکر «سازندگی» آن‌ها باشد که کمترین همت دیگران را می‌ستایند و به دشواری کار پیش‌آهنگان علمی توجه دارند و خدمت آن‌ها را بی‌ارج نمی‌شمارند.

مطالب انتقادکننده کتاب معنی‌شناسی را می‌توان به چهار قسمت زیر منقسم ساخت:

الف: شیوه انتقاد کتاب و صلاحیت انتقادکننده.

ب: اصطلاحات زبان‌شناسی و معنی‌شناسی.

ج: مباحث فنی معنی‌شناسی.

د: اظهارنظر کلی.

الف: شیوه انتقاد کتاب و صلاحیت انتقادکننده: هنوز بر بنده آشکار نیست که این نوشته يك «نامه وارده» است یا این که کتاب برای اظهارنظر به انتقادکننده داده شده است. اگر «نقد کتاب» است باید گفت که «نقدنویسی» ضوابط و بنیاد علمی جهانی دارد و نمی‌توان به میل و سلیقه شخصی بدان پرداخت. تا آنجا که نگارنده نوشته‌های صاحب‌نظران و نقد نویسان را خوانده اصول ذیل را از اهم مبانی انتقاد یافته است.

۱- انتقادکننده باید لااقل در سطح و مقياس نویسنده کتاب باشد تا مفهوم نوشته‌های او را خود درك كند و بتواند از دید وسیع‌تر به مطلب بنگرد. قریب به چهارده سال قبل وقتی رساله دکتری زبان‌شناس شهیر آمریکایی چامسکی در چند نسخه پلی‌کپی شد و در دو هزار صفحه در اختیار دانشجویان زبان‌شناسی قرار گرفت و پس از مدتی کتاب Syntactic Structure او در لاهه نشر یافت و آوازه شهرت او در جهان پیچید، خواستند به کتاب او نقدی بنویسند. یاد دارم وقتی پرفسور هوس هولدر -که افتخار شاگردی او را داشتم و هم او مسئولیت هدایت رساله دکتریم را بر عهده. داشت- برای این خدمت نامزد شد، برای مدت دو ماه کار اداره گروه زبان‌شناسی دانشگاه ایندیانا را رها کرد و به معرفی کتاب پرداخت.

نتیجه این شد که آن انتقاد جزء ادبیات معتبر زبان‌شناسی درآمد و اکنون به سالکان این طریق علمی خواندن آن نقد توصیه می‌شود.

۲- چون بحث در اصول «معنی» هم فنی و هم به شیوه ریاضی آن به سبك «کرنپ» و معنی‌شناسان نو کاری تازه است و نوشتن این مسائل حساس به زبان فارسی از دشواری نیست، از این رو انتقادکننده خود باید اهل اصطلاح و با ادبیات و مدارك آن دانش آشنا باشد و با دشواری‌های معرفی آن همگامی کند و تنها به ظواهر ترجمه لغات و بیان کلیات دل‌خوش ندارد. مثلاً این که به جای اصطلاح Allophone (آشکار است که از دو جزء allo و phone ترکیب شده) دو لفظ ترجمه شده آن‌ها قرار نگرفته و اصطلاح «گونه ممتاز واحد صوت» به کار رفته نباید برآشفت بلکه باید به دنبال علت گشت. می‌خواستم در مطلب بیشتر غور شود و مفهوم فارسی اصطلاح، مشکل کار پژوهنده را بگشاید؛ زیرا عملاً محقق باید از مرحله کثرت تعداد اصوات (فونتيکز) به برزخ «گونۀ ممتاز واحد صوت» (الوفنيك) برسد تا آنجا به مرحله واحدبندى صوتى (فونيميك) راه یابد؛ به عبارت دیگر در معرفی اصطلاحات شیوه کار این‌جانب این بوده است که از ترجمه شکل ظاهری اصطلاح در زبان خارجی و ترجمۀ تحت‌اللفظی آن‌ها به فارسی بپرهیزد و برای هر اصطلاح اول «مفهوم» را درك کند و بعد آزادانه کلمۀ فارسی که با مفهوم سازگار باشد عنوان نماید. حاصل آن که نگارنده در بند «مفهوم» اصطلاح است نه در قید «شکل» آن. البته این زاویه دید ممکن است پسند خاطر همگان نباشد و شاید براثر دنبال کردن همین شیوه بوده است که اصطلاحاتی نظیر:

(قالب‌بندی)   //      coding                                    

 (قالب شکنی) // decoding

(شاخه زنی) //     ramification 

 (گونه ممتاز واحد صوت) // allophone

(گونه ممتاز واژه) // allomorph                        

(گروه درجه دوم)  // Sub – Class

 و چند اصطلاح دیگر که به صورت ترجمه تحت‌اللفظی معرفی نشده به سلیقه انتقادکننده خوش نیامده است.

۳- شرط دیگر نقدنویسی عفت قلم و لااقل مراعات نزاكت و استعمال الفاظي است که در منزلت يك بحث علمی باشد تا بتوان به اظهارنظر پاسخ گفت و جا برای گفتگو باز گذاشت. اگر يك نوشته انتقادی تنها صورت خرده‌گیری و منفی‌بینی داشته باشد، لااقل نیمی از مفهوم «انتقاد» را که معرفی جنبه‌های «مثبت و منفی» قضیه است کسر دارد. انتقادکننده حق دارد با نویسنده کتاب مهری نداشته یا از او گله و شکوه داشته یا حتی با او دشمن باشد، ولی باید سعی کند تا آتش خشم او از خلال كلماتش زبانه نزند انتقادکننده باید به یاد داشته باشد که خواننده بی‌نظیر مجله ادبی و هنری سخن هنوز کتاب «معنی‌شناسی» را ندیده و آن را نخوانده است. از این رو در مرحله نخست باید استخوان‌بندی کتاب را از نظر مطلب و فصول و پیوستگی آن به خواننده معرفی کند. در حقیقت نقش «انتقادکننده» در گام نخست این است که خود را در جای نویسنده کتاب گذارد تا خواننده با بافت و ترکیب کتاب آشنا شود. البته در مراحل بعد نقدنويس فرصت خرده‌گیری را خواهد یافت.

۴- شرط لازم برای تدوين يك نوشته انتقادی خواندن «مکرر» و دقیق کتاب است درحالی‌که انتقاد‌کننده خود چنین نوشته است:

«… به این نتیجه رسیدم که بهتر است ایرادهای دو فصل اول کتاب را طبقه‌بندی کنم و برای هر دسته چند نمونه ذکر کنم و کار بیشتر را به خود خواننده واگذارم.»

نقد يك كتاب – خاصه دانش نوی نظیر «معنی‌شناسی» که هنوز بسیاری از دانش‌پژوهان از شنیدن این که این لفظ در مقابل کلمه فرنگی Semantics قرار گرفته دچار تأمل می‌شوند – به حوصله بیشتر نیاز دارد.

۵- در کشور ما می‌توان بیش از لااقل ده پژوهنده صاحب‌نظر یافت که بتواند مباحث «معنی» را نقد و تنقیح کند. بسیاری از همین دانشمندان نیز از همکاران فاضل و دیرین مجله «سخن» هستند.

ب: اصطلاحات زبان‌شناسی و معنی‌شناسی: در کتاب «معنی‌شناسی» نزدیک به هزار اصطلاح زبان‌شناسی و معنی‌شناسی گرد آمده است. این اصطلاحات را صاحب‌نظران زبان‌شناسی معرفی کرده‌اند. در چاپ دوم کتاب «مقدمه‌ای بر صوت‌شناسی و تلفظ انگلیسی» تعدادی از این اصطلاحات به نام دو دانشمند محترم آقایان دکتر محمد مقدم و دکتر خانلری فهرست شده است. به هیچ وجه قصد این نیست که سکه‌زنی تمام این اصطلاحات را انحصاری سازد، بلکه نظر این است تا آن‌ها در یکجا گرد آیند.

خرده‌گیری بر هر اصطلاح خاصه اصطلاحات نو و صیقل‌نیافته زبان‌شناسی و به خصوص «معنی‌شناسی» کاری بسیار سهل است و می‌توان بر تعداد کثیری از این اصطلاحات به دیده خرده‌بینی و انتقاد نگریست. انتقادکننده کتاب «معنی‌شناسی» از هزار اصطلاح قریب به پنج درصد آن را نپسندیده و به جای این که خود اصطلاحاتی را پیشنهاد کند تنها آن‌ها را صورت داده است. باید اعتراف کرد که خود این‌جانب به بیش از این تعداد از اصطلاحات فهرست شده در کتاب «معنی‌شناسی» گرایش ندارد و حتی خود به برخی از آن‌ها ایراد دارد و مسلماً در چاپ دوم کتاب الفاظ نو جایگزین آن‌ها خواهد کرد.

اصطلاح‌سازی با لغت‌سازی فرق دارد. مثلاً برای لفظ «نظمیه» كه يك پدیده اجتماعی در عالم خارج است، می‌توان لفظ «شهربانی» را جایگزین کرد.

***

ج: مباحث فنی معنی‌شناسی:

۱- انتقادکننده در خصوص دسته‌بندی زبان‌شناسان اعتقاد دارد که «چامسکی» را نباید جزء دسته سوم آورد زیرا «او عليه فرمالیسم افراطی زبان‌شناسان آمریکایی پیش از خود سخت واکنش کرد» چند سال است نظرهای «چامسکی» را در دوره دکتری زبان‌شناسی تدریس می‌کنم، هر چه در آثار او غور کردم از مفهوم این بیان کلی سر درنیاوردم و از فرمالیسم‌های افراطی زبان‌شناسان آمریکایی پیش از او که چامسکی نسبت به آن‌ها چنین «واکنشی» کرده باشد اثری نیافتم. باید گفت این بیان تنها چند کلمه است که به دنبال هم آمده است. چامسکی علیه شیوه «مارکو» و نظریه ساختمان عبارت phrase Structure مربوط به استاد خود هریس، مطالبی در رساله دکتری خود نوشت – تردید دارد آن رساله که چاپ نشده در ایران به دست علاقه‌مندان رسیده باشد. خلاصه مطلب این است «چامسکی» زبان را از صورت کلمات به صورت علائم ریاضی درآورده است و هيكل و استخوان‌بندی جمله‌های زبان مثلاً انگلیسی را در معادله‌ای که در آن S برابر جمله و NP برای ترکیبات اسمی و VP برای ترکیبات فعلی است بدین ترتیب نشان داده است: → NP + VP S.

«چامسکی»، برعکس نظر انتقادکننده، سعی دارد در مراحل دسته‌بندی عوامل زبان از «معنی» و «جنبه‌های عمیق» و غیر عمیق روانی آن دور شود. شاید علت اشتباه انتقادکننده عدم توجه به لفظ «مراحل» یا «سطوح» در زبان این دانشمند باشد. چامسکی در نوشته‌های اخیر خود به «مراحل» یا «سطوح» زیاد اهمیت می‌دهد و نظریه ریاضی خود را بر مفاهیمی نظیر قشر سطحی Surface Structure و قشر ژرف Deep Structure و درجات دستوری بودن جمله Degree of grammaticalness بنیاد می‌نهد در «مرحله» طبقه‌بندی ساختمان جمله، ساختمان عبارات، ساختمان کلمات و معرفی دستگاه صوتی به جنبه‌های «روانی» نیاز نیست ولی در «مراحل» بعد مسلماً ضرور است. اگر به این مباحث دشوار _ که متأسفانه غالباً به صورت پلی‌کپی است و تنها برای علاقه‌مندان این بررسی‌ها که حق اشتراک می‌پردازند فرستاده می‌شود_ توجه دقیق نشود همین گرفتاری‌ها پدید می‌آید. مطلب بسیار عملی و ظریف و واقع‌بینانه است و در آن مجال «کلی‌بافی» نیست.

در کتاب «معنی‌شناسی»، به‌طور خلاصه معنی‌شناسان به سه دسته تقسیم شده و به مدارک و دلایل این دسته‌بندی اشاره کوتاه شده است. این مطالب در مقاله پرفسور Gilbert H. Harman استاد فلسفه دانشگاه پرینستون و در نوشته‌های اخیر «چامسکی» که نظریه خود را مشروحاً بیان کرده منعکس است دشواری اینجاست که از «چامسکی» دو کتاب نشر یافته تا افکار فنی او را برای مردم غیرمتخصص به زبان ساده توجیه کند. شاید «انتقادکننده از این ماجرا به دور مانده و فقط به آن يك يا دو کتاب دسترسی یافته و ناچار قضاوت خود را بر مدارك موجود بنا کرده است».

۲- گفته شده که «وارد کردن قشر گرامری در این میان از ابتکارات نویسنده است» این قشر در بیان «فردیناند دو سوسور» زبان‌شناس سویسی است که زبان را در سه سطح langage, langue, parole بررسی می‌کند رسیدگی به خصوصیات این قشرها در کتاب «دوره زبان‌شناسی عمومی» او منعکس است.

۳- در خصوص شیئی در خارج (تصویر ذهنی) که این بیان به نظر «انتقادکننده» بامعنی نیامده و گفته است «صورت تحریف شده فرمولی است که «اولمن» در کتاب «مقدمه‌ای بر معنی‌شناسی» ذکر کرده است، باید گفت که باز در داوری شتاب‌زدگی به چشم می‌خورد. در متن کتاب «معنی‌شناسی» بیان شده که برای اشیاء و آنچه «ذات» است نظیر میز و صندلی شیئی در عالم خارج وجود دارد که آن را (شیئی در خارج) خواندیم؛ ولی برای اسم‌های معنى و غير ذات مثل عشق، ادب، وفاداری برابر آن در خارج باز امری ذهنی و اعتباری است. بدین ترتیب هر اسم ذات يك وجود مادی «شیئی در خارج» و يك «تصویر ذهنی» دارد در حالی که اسم معنی هم «معادل خارجی» آن امری اعتباری و ذهنی است و هم تصویر ذهنی آن بدین ترتیب دیده می‌شود که عکس و تفصیلاتی که در صفحات 221-222 به صورت شتاب‌زده عنوان شده به موضوع بحث چندان ارتباطی ندارد.

د: نظر کلی 

۱- عدم مطابقۀ ترجمۀ اصطلاح خارجی (در حالت اسم) و ترجمۀ آن اصطلاح (به صفت) به فارسی، یا ممتاز نکردن کلماتی مانند زبان‌شناسی از زبان‌شناس یا معنی‌شناسی از معنی‌شناس به هیچ عنوان آشفتگی در درك مباحث علمی پدید نمی‌آورد.

۲- چند اشتباه چاپی -که کتاب خالی از آن‌ها نیست – زیر ریزبین نهاده شده است. دانش‌پژوه آگاه فوراً درك می‌کند که مثلاً چاپ Completion برای لفظ «رقابت» یا حذف لفظ «عدم» در مقابل کلمه «تقارن» یا اشتباه «فصلی» به جای «فعلی» از مواردی است که متأسفانه با وسایل چاپخانه‌ها در چاپ‌هایی که ترکیبی از حروف فارسی و فرانسه و انگلیسی و عربی و املاء فونتيك را در بردارد اجتناب‌ناپذیر می‌باشد.

۳- در کتاب «معنی‌شناسی» فصلی است به نام «ارتباط زبان با فکر» در ترجمه مطالب آن بر مبنای يك تحقیق نهاده شده است برای این رسیدگی ده‌ها کتاب و گزارش فارسی که به انگلیسی ترجمه شده است مورد مطالعه قرار گرفته و بالنتيجه این نظریه پدید آمده است که مسلماً قابل بحث و گفتگو می‌باشد. کاش انتقادکننده مطلب بحث را درك كرده بود و در باب این بحث اظهارنظر می‌کرد و یا لااقل نظریه را با بی‌طرفی نقل می‌نمود تا لااقل خواننده در جریان گفتگو قرار گیرد و نظریه‌این است:

«در فارسی تمایل به مجزا کردن اجزاء کلمات است حال آن که در انگلیسی بیشتر تمایل به پیوستن و به هم بافتن کلمات می‌باشد به عبارت دیگر اجزاء بسیاری از کلمات در فارسی کمی است حال آن که در انگلیسی یا همان کلمات اجزاء ندارد یا اگر داشته باشد مجرد و غیرقابل تجزیه است.»

اين يك تحقیق است و از آن نظریه‌ای فراهم آمده که خلاصه آن در ۲۰ صفحه از کتاب «معنی‌شناسی» منعکس گردیده و قبلاً نیز به انگلیسی نوشته شده و به چاپ رسیده است. برای اثبات این نظر ده‌ها دسته مثال عنوان گردیده که البته چون مطلب در «مقوله معنی» است بي‌شك قابل گفتگو است و جای بحث دارد ولی بحث در آن باید در چهارچوب ضوابط علمی باشد نه بدین‌صورت شتاب‌زده.

از این که خوانندگان محترم سخن را در بحثی وارد کرده که هنوز بیشتر آن‌ها کتاب «معنی‌شناسی» را نخوانده و بی‌مقدمه آن‌ها را دچار يك «انتقاد» شتاب‌زده کرده و سپس مجبور به خواندن این شرح کرده است پوزش می‌طلبد. تنها باید گفت: مطلب را بخوانید و خود داوری کنید.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *