زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

نقد کتاب معنی‌شناسی تألیف دکتر منصور اختیار استاد دانشکدۀ ادبیات

بازنشر (پس از پنجاه و سه سال)
انتشار نخست: مجلۀ سخن (تیر 1348)

تصویر محمدرضا باطنی

محمدرضا باطنی

استاد پیشین زبان‌شناسی دانشگاه تهران

نقد کتاب معنی‌شناسی (تألیف دکتر منصور اختیار انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۸، ۲۶۵ صفحه (قیمت ۶۰ ریال)

زبان برای بشر پدیده‌ای ست بسیار کهن که تاریخ پیدایش آن را دقیقاً نمی‌توان تعیین کرد. توجه به زبان و مطالعه آن نیز بسیار قدیم است. دانشمندان چینی، هندی، ایرانی، یونانی، عرب، یهودی درباره زبان پژوهش‌هایی کرده و آثاری بجا گذاشته‌اند که به دست ما رسیده است. با وجود این زبان‌شناسی علمی است بسیار جدید که بیش از چند ده سال از عمر آن نمی‌گذرد. زبان‌شناسی جدید سعی کرده است مطالعه زبان را بر بنیادی علمی و تجربی قرار دهد و از خیال‌بافی و حدس و گمان به دور باشد؛ بنابراین، زبان‌شناسی نوین را باید موج تازه‌ای در زمینه مطالعۀ زبان دانست. از این موج که اکنون در کشورهای غربی، مخصوصاً در آمریکا، کاملاً قد افراشته است، تکانه‌ای کوچکی تازه به کشور ما رسیده است. به همین دلیل برای بسیاری از مردم تازگی دارد که بشنوند زبان‌شناسی به عنوان يك رشته علمی در دانشگاه تدریس می‌شود و بر فرض هم که نام آن را شنیده باشند به زمینه کار آن آگاهی کافی ندارند. یکی از شاخه‌های این علم معناشناسی است. اگرچه قدمای ایرانی تحت عنوان‌های مختلف مانند علم معانی، منطق، دلالت و غیره از آن صحبت کرده‌اند، دانشمندان غربی به این مبحث از دیدگاه تازه‌ای نگریسته و درباره آن پژوهش‌های نوی انجام داده‌اند.

از آنجائی که منشأ زبان‌شناسی در این مفهوم تازه کشورهای غربی است و از آنجایی که ما فعلاً واردکننده این علم هستیم، طبعاً یکی از مشکلات تحصیل آن برای ما نبودن کتاب یا کم بودن کتاب، در این باره به زبان فارسی است. وقتی کتاب «معنی‌شناسی» نوشته آقای دکتر اختیار به دستم رسید بسیار خرسند شدم و فکر کردم با انتشار این کتاب گره‌ای از کار دانش‌پژوهان باز خواهد شد، ولی پس از خواندن قسمتی از آن متوجه شدم که متأسفانه این کتاب به قدری شتاب‌زده نوشته شده که بر خلاف ادعایی که مقدمه‌نویس محترم کرده‌اند که «این امر يقيناً كمك معتنابهی به آشنا ساختن علاقه‌مندان به معنی‌شناسی و … خواهد کرد» نه تنها کمکی به روشن کردن مفهوم معناشناسی نخواهد کرد، بلکه باعث گمراهی و آشفتگی فکر خواننده خواهد شد؛ بنابراین تصمیم گرفتم نقدی بر آن کتاب بنویسم تا لااقل ذهن بعضی از کسانی که ممکن است آن کتاب را بخوانند، مخصوصاً ذهن دانشجویان زبان‌شناسی، روشن گردد. برای این منظور در خلال خواندن کتاب نکاتی که به نظرم مورد ایراد بود در حاشیه آن یادداشت کردم، ولی به زودی پی بردم که این نکات آن‌قدر زیاد است که به هیچ وجه نمی‌توان همه آن‌ها را ذکر کرد. بالاخره به این نتیجه رسیدم که بهتر است ایرادهای دو فصل اول کتاب را طبقه‌بندی کنم و برای هر دسته چند نمونه ذکر کنم و کندوکاو بیشتر را به خود خوانندگان واگذارم.

بنابراین معایب این کتاب به چهار دسته کلی تقسیم می‌شود و برای هريك نمونه‌هایی ذکر می‌گردد. این چهار دسته عبارت‌اند از: نثر فارسی، ترجمه‌های انگلیسی، مطالب فنی زبان‌شناسی و معناشناسی و اصطلاحات زبان‌شناسی. مثال‌هایی که برای هر یك از این چهار دسته داده می‌شود فقط مشتی است نمونه خروار.

الف- نثر فارسی

۱- صفحه اول پیشگفتار: «آنچه در این کتاب بدان توجه می‌شود ترکیبی است از آنچه امروز بدان «سمنتيك» میخوانند با آنچه در میان فلاسفه شرق و غرب … بدان «وضع الفاظ» گفته شده است.»

۲- در همان صفحه: «سازمان یا دستگاهی که کلمات را به فکر و مجدداً فکر را به کلمات بدل می‌کند تمیز و تشخیص شود.»

3- صفحه دوم پیشگفتار: «… «اولمان» و «کرنپ» مستقیماً در تهیه این کتاب نفوذ مستقیم داشته‌اند …»

۴- صفحه ۲ متن: «این‌که مراد از استعمال کلمات به چه نوع معنی آن‌ها و از اشاره به مطلبی چه قصدی در سر گوینده یا نویسنده پدیدار می‌شود، در ادبیات اهمیت فراوان یافته است.»

۵- صفحه ۴ متن: «… زیرا علم معنی‌شناسی اصطلاحات خود را از زبان‌شناسی و منطق و فلسفه گرفته و با مصالح آن‌ها بنای خویش را پی نهاده و خود را به وضع اصطلاحات نو نپرداخته است.»

6- صفحه ۱۰ متن: «این‌که اجزاء زبان چگونه در ارتباط منطقی با یکدیگر هستند آن را جزء منطق و این‌که کلمات چگونه با آنات و افراد دستخوش تغییر می‌شود آن را جزء روان‌شناسی قلم‌داد.»

خوانندگان توجه دارند که این نمونه‌های نثر فارسی همه از ده صفحه اول کتاب گرفته شده است. ما در اینجا به همین چند نمونه اکتفا می‌کنیم و یادآور می‌شویم که نثر تمام کتاب تقریباً از همین نوع است. درباره نقطه‌گذاری کتاب نیز چیزی نخواهیم گفت زیرا خود داستان دیگری است که باید حتماً دید و باور کرد.

ب- ترجمه‌های انگلیسی

۱ – صفحه ۲: Logical Positivism به «ریاضی‌دان‌های اثباتی» ترجمه و اصطلاح شده است. اولاً در اصطلاح انگلیسی صحبت از ریاضی و ریاضی‌دان نیست. ثانياً بر فرض که از این اصطلاح که در فارسی «پوزیتویسم منطقی» خوانده شده مفهوم ریاضی استنباط شود، این اصطلاح نام يك مكتب یا نحوه تفکر است نه نام افراد پیرو آن؛ به عبارت دیگر استاد در ترجمه همان اشتباهی را کرده‌اند که معمولاً شاگردان ایشان می‌کنند، یعنی نام نحله یا مکتب را با نام طرفدار و پیرو آن مخلوط کرده‌اند.

۲- فصل دوم این کتاب تحت عنوان «ارتباط زبان و فکر (در ترجمه)» نشان‌دهنده درجه آگاهی نویسنده کتاب به زبان انگلیسی و فارسی و همچنین نشان‌دهنده میزان اطلاعات ایشان در زبان‌شناسی است. این فصل به قدری مغلوط، درهم‌برهم و بی‌معناست که به سختی می‌توان حتی مثالی از آن استخراج کرد. نویسنده در زمینه ترجمه به «تحقیقی» دست زده و متوجه شده که مترجمی while را «وقتی‌که» ترجمه کرده و از روی این مثال و نمونه‌های مشابه نتیجه گرفته که تضاد معنائی که بین when و while در انگلیسی وجود دارد در زبان فارسی مراعات نمی‌شود و بر اساس این نوع مثال‌ها نتیجه گرفته که زبان انگلیسی «مجرد و بسیط» است ولی زبان فارسی «قشر دار و مطبق» اما خواندن این فصل را به همه کسانی که می‌خواهند نمونه بارزی از تحقیق‌های بی‌مغز ولی دهن پر کن در دست داشته باشند توصیه می‌کنیم.

۳ – صفحه ۲۵ a rotting table ترجمه شده «میزی که در دست تراشیدن است» درحالی‌که هر شاگرد دبیرستانی می‌داند که معنی rot تراشیدن نیست بلکه پوسیدن است، «میزی که در حال پوسیدن است».

۴- در فهرست واژه‌های علمی نویسنده معادل‌هایی پیشنهاد کرده که اکثراً غلط است. ما چند نمونه از آن‌ها را که از جمله لغات عادی زبان انگلیسی است و چندان جنبه فنی ندارد در زیر می‌آوریم:

معادل فارسی

اصطلاح انگلیسی

تذكر

پرظرفیت

ambivalent

این صفت در انگلیسی یعنی در عین حال جذب و دفع کننده

اصلاحی

amelioration

واژه انگلیسی اسم است و معادل فارسی آن صفت.

مخرج

articulation

واژه انگلیسی یعنی «تلفظ» ولی نویسنده آن را با Place of articulation به معنی «مخرج» اشتباه کرده است.

تقارن

asymmetry

درست برعکس آنچه نویسنده نوشته، این واژه یعنی «عدم تقارن»، نویسنده متوجه پیشوند نفی -a نبوده است.

معنی طبقه‌ای جانشینی

class of a substitute

منظور «طبقه جانشین» است.

رمز یا قالب‌بندی

code

«رمز» را به عنوان یکی از معانی code می‌توان پذیرفت ولی «قالب‌بندی» گذشته از اینکه معادل code نیست فارسی روان هم نیست.

اشتراك در انتقال معنی

communication

نویسنده این معادل را به «ارتباط» ترجیح داده است.

رقابت گونه‌ها

completion of forms

شاید منظور competition بوده است.

انواع در هم یا پیچیده جمله

complex

نویسنده در ترجمه‌های خود بين اسم و صفت فرق نمی‌گذارد، همچنین بین تعبیر و ترجمه نیز فرقی قائل نمی‌شود.

دستور غیرلایه‌ای

deep grammar

به کلی نامربوط است

معنی‌دهنده

denotation

نامربوط و غلط است

خوش‌آیندی صوتی

Euphemism

این واژه یعنی «حسن تعبیر»، نویسنده این واژه را با euphony اشتباه کرده است.

زبان اشاره‌ای

Language Sign

یعنی «نشانه زبانی»، نه «زبان اشاره‌ای»

انگیزه

Motivation

یعنی «انگیزش»، نویسنده بين Motive و Motivation فرق نمی‌گذارد و هر دو را انگیزه ترجمه می‌کند.

موزون

Orchestration

نمونه دیگری از اختلاط اسم و صفت.

انگیزه معتبر

Prestige motive

شاید مراد «انگیزه اعتبار» بوده است؟

شاخه‌زنی

Ramification

شاید مراد «انشعاب» بوده است؟

قرینه

Rank

؛

تکرار يك عنصر زبانی

Recursive

یعنی «مکرر»، نمونه دیگری از اختلاط اسم و صفت و اختلاط ترجمه و تعبير.

جوامع زبانی

Speech Community

«جامعه زبانی» نه «جوامع زبانی».

بافت

Structure

نویسنده «بافت» را به «ساخته» ترجیح داده است.

در داخل کلمات حرکت کردن

Telescope

؛

قابلیت انتقال

Transmitted Capacities

یعنی «استعدادهای منتقله» نه «قابلیت انتقال».

گروه فصلی

Verbal group

شاید مراد «گروه فعلی» بوده است؟

کلمه به كلمه

Verbal Content

؛

نجوا

Whispered

نویسنده لغت را با پسوند -ed ضبط کرده و برای آن معادل گذارده است!

برای نمونه‌های بیشتر خوانندگان به واژه‌نامه آخر کتاب مراجعه نمایند.

۵- در حین خواندن کتاب انسان از درک مفهوم بعضی از جملات عاجز می‌ماند. ولی وقتی حدس می‌زند که این کلمه یا اصطلاح قاعدتاً باید ترجمه فلان کلمه یا عبارت انگلیسی باشد مشکل گشوده می‌شود. مثلاً در صفحه ۸ چنین آمده: «علائم جسمی مثل تکان دادن دست برای فراخواندن اشخاص». خواننده درمی‌ماند که «علائم جسمی» چگونه علائمی است، ولی وقتی حدس میزند که این باید ترجمه Physical Signs باشد، آن‌وقت متوجه می‌شود که مقصود، «علائم جسمانی یا بدنی» است.

ج- نکات فنی ز با نشناسی

نکات فنی زبان‌شناسی که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته اکثراً غلط است تا آنجا که تعداد نکات نادرست بر نکات درست پیشی می‌گیرد. ما در اینجا به چند نمونه از فصول اول کتاب اكتفا کنیم.

1- در صفحه چهار پیشگفتار در دسته‌بندی زبان‌شناسان چنین آمده است: «دسته سوم: آن‌هایی که به زبان از نظر صورت‌های گفتاری می‌نگرند و قائل‌اند که معنی را می‌توان از مظاهر صوتی گفتار استنباط کرد، مانند «چامسکی» که در این زمینه پیرو افکار هامبولت است.»

ولی حقیقت امر درست خلاف این گفته است. «چامسکی»، زبان‌شناسی است که علیه فرمالیسم افراطی زبان‌شناسان آمریکایی پیش از خود سخت واکنش کرد. او معتقد است که جنبه ظاهری زبان (که آن را خود Performance می‌خواند) مهم نیست، بلکه جنبه‌های عمیق روانی آن (که آن را خود Competence می‌نامد) قابل بررسی است و ما بدون شناخت این جنبه‌های ژرف نامرئی به شناخت ماهیت زبان توفیق نخواهیم یافت.[1]

۲- در صفحه ۳ چنین آمده است: «افکار سوسور دانشمند سویسی در این‌که زبان سه قشر: فردی، گرامری و اجتماعی دارد به تدریج تحصیل مقبولیت کرد …»

نویسنده کتاب در صفحه ۴ نام کتاب سوسور را ذکر می‌کند ولی نمی‌گوید دقیقاً در کجای کتاب چنین نظری ابراز شده است. سوسور می‌گوید زبان دارای يك جنبه فردی و يك جنبه اجتماعی است ولی وارد کردن «قشر گرامری» در این میان از ابتکارات نویسنده است.

3- در صفحه ۷ نویسنده فرمولی داده به این شکل:

«شیئی در خارج (تصویر ذهنی) + نشانه = معنی‌شناسی». این فرمول به کلی بی‌معناست و صورت تحریف‌شده فرمولی است که «اولمن» در کتاب خود «مقدمه‌ای بر معناشناسی»[2] ذکر کرده است و آن به این شرح است:

در سال ۱۹۲۳ «اوگدن»[3] و «ریچارد»[4] کتابی نوشتند تحت عنوان «معنیِ معنی»[5] و در آن معنی را به صورت این مثلث تجزیه و تحلیل کردند:

     تصویر ذهنی –  شی‌ء در جهان خارج –  کلمه

این دو معتقد بودند اشیاء جهان خارج تصویری در ذهن ما خلق می‌کنند که ما کلمات زبان را برای نامیدن آن‌ها به کار می‌بریم. «اولمن» این تحلیل را گرفته و استدلال می‌کند که «شیئی در جهان «خارج» بیرون از حوزه زبان و گوینده قرار می‌گیرد و باید از این مثلث حذف گردد زیرا آنچه مهم است تصویرهای ذهنی ما و ارتباط آن‌ها با کلمات است. «اولمن» پس از این بحث چنین نتیجه می‌گیرد[6]: «معنی عبارت است از رابطۀ دوجانبه‌ای که بین تصویر ذهنی و کلمه وجود دارد.» و این فرمول اولمن است که نویسنده کتاب به علت نفهمیدن مطالب به صورت «شیئی در خارج (تصویر ذهنی) + نشانه = معنی‌شناسی» تحریف کرده است. اولاً «شیئی در خارج در فرمول اولمن جایی ندارد. ثانیاً این طور که نویسنده مطلب را بیان کرده و «تصویر ذهنی» را توی پرانتز قرار داده باید گفت «شیئی در خارج یعنی تصویر ذهنی» و این گفته‌ای سخیف است. ثالثاً اولمن از رابطۀ دوجانبه صحبت می‌کند، درحالی‌که در این فرمول رابطه از نوع افزایش است. رابعاً و از همه مهم‌تر این‌که اولمن این رابطۀ دوجانبه را «معنی» می‌خواند و نویسنده آن را «معنی‌شناسی» می‌نامد. نویسنده بین «معنی» و «معنی‌شناسی» فرق نمی‌گذارد و این دو مفهوم را کراراً در کتاب خود مخلوط کرده است.

4- در صفحه ۱۴ نویسنده درباره پاولف چنین می‌گوید: «نظریات «پاولف» که تحریک‌های جسمی و محرکات فیزیکی را با رفتار و روان انسان مربوط نمود، خود نمونه‌ای از ارتباط عامل فیزیکی با خصوصیات روحی می‌باشد.» و از این مطالب به عنوان دلیل استفاده می‌کند که ثابت کند معناشناسی جزو زبان‌شناسی است!

۵- در صفحه ۴۲ چنین آمده: «البته تمام اجزاء زبان‌شناسی از دو جزء صورت و معنی مرکب می‌باشد.» این نمونه دیگری است که نشان می‌دهد نویسنده همان‌طور که بین «معنی» و «معناشناسی» فرق نمی‌گذارد بین «زبان» و «زبان‌شناسی» نیز فرق نمی‌گذارد.

6- در صفحه ۴۴ نویسنده باز در زمینه نظریات «پاولف» به بحث می‌پردازد و از قول «بلوم‌فیلد» می‌گوید: «… اگر شخصی احساس تشنگی کند (انگیزه) و اگر او خود لیوان آب را بردارد و آب بنوشد و به تشنگی خود پاسخ دهد، در این صورت او به تشنگی خود «بازتاب» نشان داده است.» در این مطالب نویسنده مفاهيم «محرك» (Stimulus)، «انگیزه» (motive)، «پاسخ» (response) و «بازتاب» (reflex) همه را در هم آمیخته است.

د- اصطلاحات فنی زبان‌شناسی

در مورد اصطلاحات، نویسنده در مقدمه چنین می‌گوید: «قریب به هزار اصطلاح زبان‌شناسی و معنی‌شناسی در پایان این کتاب معرفی شده است که ثمره زیاده بر پانزده سال ممارست و مشورت و کارآموزی نگارنده است.»

در مورد اصطلاحات نویسنده کتاب باید به نکات زیر توجه داشت:

1- مقدار زیادی از این «اصطلاحات» اصولاً واژه‌های فنی نیست و یا اگر هم مربوط به زبان‌شناسی باشد معادل آن‌ها به قدری واضح و شناخته است که احتیاجی به تذکر ندارد؛ بنابراین می‌توان گفت که هدف از ذکر این‌گونه «اصطلاحات» افزودن بر صفحات واژه‌نامه بوده است. مثلاً:

جمله

Sentence

محدودیت

Restriction

شش

Lung

پس – عقب

Back

پیچیدگی

Complexity

2- نویسنده در صفحه ۲۳۰ اظهار می‌دارد که اصطلاحاتی را که از خود اوست خارج از پرانتز و اصطلاحاتی را که متعلق به دیگران است داخل پرانتز گذارده است؛ بنابراین باید گفت بسیاری از اصطلاحاتی که نویسنده بنام خود خارج از پرانتز گذارده متعلق به او نیست و از دیگران گرفته است. جالب‌تر این‌که نویسنده این اصطلاحات را گرفته و از روی سهل‌انگاری آن‌ها را غلط ضبط و چاپ کرده است. ما در زیر به ذکر چند نمونه خراب‌شده می‌پردازیم:

معادل اصلی

معادل نویسنده

انگلیسی

زنجيره مستقل

زنجیره‌ای مستقل

Autonomous Syntagm

محور زنجیری

محور زنجیره‌ای

Chain Axis

واژگونی مرتبه

درجات واژگونی

Rank-Shift

3- اصطلاحاتی که نویسنده خود ساخته و بکار برده است اکثراً نادرست است و نماینده بی‌اطلاعی او از مفاهیم آن اصطلاحات در زبان‌شناسی است. ما به عنوان نمونه به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

معادل

اصطلاح

صوت‌شناسی شنیداری

Acoustic Phonetics

گونه ممتاز واحد صوت

Allophone

گونه ممتاز واژه

Allomorph

صوت‌شناسی موضعی

Articulatory Phonetics

طرح‌بندی پسین

Borrowing Idiolect

عاریه گیری از زبان فرد

Back Formation

بند جانشینی

Class Substitute

بند اصلی

Class Major

بند پیوسته

Class Minor

صورت

Corpus

عبارات بی مرکز

Exocentric

سایش

Fricative

ضمیمه حکومت‌کننده

Governing Affix

ایجاد زبان در فرد

Ontogeny

واحد صوت ملفوظ

Phonological Unit

برتری کاربرد

Privilege of Occurrence

گروه درجه دوم

Sub_class

جانشینی درهم

Supplentive Alternation

اظهارنظر کلی راجع به کتاب

این کتاب کلکسیونی است از مطالب پراکنده درهم‌برهم و مغلوط. نویسنده از آسمان و ریسمان به هم بافته تا این کتاب را فراهم کرده؛ از منطق ریاضی و ماشین ترجمه ام‌آی‌تی گرفته و تا شمس‌الدین محمد بن محمود آملی و جلال‌الدین سیوطی پیش تاخته است. فصول کتاب و حتى مطالبی که در داخل هر فصل پشت سرهم قطار شده دارای هیچ نظم منطقی نیست و شباهت به دستۀ ورق بازی دارد که اوراق آن تصادفاً به صورت خاصی در پی هم آمده باشند. پراکندگی مطالب تا حدی است که این حدس را در خواننده تقویت می‌کند که گویا نویسنده قسمت‌های نامتجانسی را از جاهای مختلف برداشته و برای اینکه رد پایی به جای نگذارد آن‌ها را در هم ریخته و به این صورت عرضه کرده است. غیر از مطالب فصل هشتم که مربوط به «دلالت در میان ایرانیان مسلمان» است و نویسنده این سطور درباره آن نظری ابراز نمی‌کند، در بقیه کتاب هرگاه جسته‌وگریخته نکات درستی یافت شود اکثر ترجمه ناقص و تحریف‌شده یکی از دو کتاب «اولمن»[7] است. این کتاب، چنانکه قبلاً گفته شد، نه تنها کمکی به روشن شدن مفهوم معناشناسی نخواهد کرد بلکه باعث گمراهی و آشفتگی فکری خواهد شد. شاید هدف نویسنده از تحریر این کتاب تحقق بخشیدن به این شعر معروف بوده است:

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد

در دل دوست بهر حیله رهی باید کرد

محمدرضا باطنی

[1] Chomsky, N. Syntactic Structures, The Hague. Mouton, 1957.

Chomsky, N. Aspects of the Theory of Syntax, Cambridge,1965.

[2] Ullmann. S. Semantics: An Introduction to the Science of meaning. Blackwell, 1982

[3] Ogden

[4] Richards

[5] Ogden and Richards, The Meaning of Meaning. 8th edition, London, 1946.

[6] صفحه ۵۷ همان کتاب.

[7] Ullmann, S. The Principles of Semantics, 2nd ed. Glasgow, 1957.

کتاب دوم «اولمن» قبلاً معرفی شده است.

پاسخ منصور اختیار با نقد محمدرضا باطنی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *