زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

قدیمی‌ترین کتاب به زبان فارسی حالیه

محمد قزوینی

بازنشر 
انتشار نخست: مجلۀ ایرانشهر

 این مقاله را بنا به خواهش ما جناب فاضل محترم میرزا محمدخان قزوینی مقیم پاریس ارسال داشته‌اند. جناب معظم له چندین سال‌ است در پاریس و سایر مراکز فرنگ مشغول خدمت به ادبیات فارسی هستند چنان‌که چندین کتب نفیسۀ ادبی و تاریخی نادره را با تصحیحات کامله از روی نسخه‌های مختلفه با مقدمه‌های بسیار مفصّل فاضلانه و مدّققانه تصحیح فرموده‌اند و از پرتو همّت و زحمات ایشان این کتاب‌های خطی به زیور طبع آراسته گردیده است.

علاوه بر این خدمت مهم، فاضل مومی الیه در تأسیس انجمن صحبت‌های علمی و ادبی ایرانیان در پاریس و در برلین همراهی و تشویق کامل فرموده و در گردن بسیاری از جوانان با ذوق و جدی که در اروپا به خدمت ایشان رسیده‌اند حق استادی و تعلیم را دارند. بدبختانه به جهت قدرنشناسی هواخواهان علم و ادب هنوز مجبور به اقامت در خارجه بوده و از زحمات و اطلاعات عمیقۀ ایشان استفادۀ کافی به‌عمل نمی‌آید.

فاضل محترم وعده داده‌اند که بعدها نیز از آثار قلمی و نتایج تحقیقات و تتبّعات خودشان مقاله‌های دیگر برای ایرانشهر بفرستند. ما درین موقع تشکرات قلبی خودمان را ازین لطف مخصوص تقدیم داشته و موفقیت ایشان را در خدمت به علم و معارف ایران خواستاریم.

ایرانشهر
*

خدمت مدیر محترم مجلۀ ایرانشهر عرض می‌شود:

در خصوص قدیمی‌ترین کتابی که به زبان فارسی حالیّه تألیف شده است استفسار فرموده بودید واضح است که جوابی به این مسئله این‌طور که طرح فرموده‌اید نمی‌توان داد چه حالا بعد از هزار و سیصد سال از تسلط عرب بر ایران هیچ اسناد و وسایلی به‌دست ما باقی نمانده است که بتوانیم معلوم کنیم که اولین کتابی که به زبان فارسی (و خط حالیّه نه خط پهلوی و پازند) نوشته شده بوده در چه زمان بوده و در چه موضوع و مؤلف آن که بوده است، ولی اگر مسئله را طور دیگر طرح بفرمایید مثلاً این‌طور که «قدیمی‌ترین کتابی که در زبان فارسی حالیّه که تاکنون باقی است کدام است؟» شاید بتوان جواب اجمالی عامّی به این سؤال داد.

آنچه معروف است این‌ست که قدیمی‌ترین کتابی به زبان فارسی که بعد از اسلام تاکنون باقی مانده است عبارت است از سه کتاب که هر سه در ازمنۀ متقاربه تألیف شده‌اند.

اوّل ترجمۀ تاریخ کبیر ابوجعفرمحمدبن جریر طبری (متوفی در سنه 310) است به فارسی به توسط ابوعلیمحمدبن‌محمدبن‌عبدالله البلعمی متوفی در سنه 386 وزیر منصوربن‌نوح‌بن‌نصربن‌احمدبن‌اسماعیل ششمین پادشاه سامانی که از سنۀ 350-366 سلطنت نمود، بلعمی به فرمان پادشاه مذکور تاریخ طبری را در سنۀ 352 (یعنی پنجاه سال پس از تألیف اصل کتاب) به حذف اساتید و احادیث مکرّره به فارسی ترجمه نمود، و چنان‌که معلوم است ازین ترجمه نسخ متعدّده اکنون موجود است و در لکهنو (هندوستان) به‌طبع نیز رسیده است، و این ترجمۀ فارسی (نه متن عربی آن) بالسنۀ مختلفه از قبیل ترکی شرقی و ترکی عثمانی و فرانسه ترجمه شده و اولی و سومی چاپ نیز شده است.[1]

دوم ترجمۀ تفسیر کبیر همان طبری است به‌توسط همان بلعمی به حکم همان پادشاه سامانی منصوربن‌نوح، و تاریخ این ترجمه علی‌التعیین معلوم نیست همین‌قدر معلوم است که در عهد سلطنت پادشاه مذکور یعنی ما بین سنوات 350-366 بوده است، و عجالتاً تا آنجا که بنده اطلاع دارم دو نسخه ازین کتاب موجود است ولی هر دو نافص یعنی مشتمل بر جلد اول از هفت جلد. یکی نسخه‌ای‌ست بسیار نفیس و ممتاز و قدیمی مشتمل بر تفسیر قران از سورۀ فاتحه تا سوره النساء در کتابخانۀ ملی پاریس، این نسخه قبل از سنۀ 624 استنساخ شده است و راقم سطور قسمتی از دیباچۀ آن را محض نمونۀ زبان فارسی در آن عهد در مقدمۀ مرزبان‌نامه نقل کرده‌ام و آن قطعه این‌ست که با همان املاهای قدیمی و عیناً بدون یک حرف و یک نقطه کم و زیاد در اینجا نقل شد:

«و این کتاب تفسیر بزرگ‌ست از روایت محمد بن جریر الطبری رحمه‌الله علیه ترجمه کرده به زبان پارسی و دری راه راست و این کتاب را بیاوردند از بغداد چهل مصحف بوذ این کتاب نبشته به زبان تازی و به اسنادهای دراز بوذ و بیاوردند سوی امیر سیّد مظفر ابوصالح منصور بن‌ نوح‌ بن‌ نصر بن ‌احمد بن ‌اسمعیل رحمه‌الله علیهم اجمعین بس دشخوار آمذ بر وی خواندن این کتاب و عمارت‌کردن آن به زبان تازی و چنان خواست کی مر این را ترجمه کنذ به زبان پارسی بس علماء ماوراالنّهر را گرد کرد و این از ایشان فتوی کرد کی روا باشذ که این کتاب را به زبان پارسی گردانیم گفتند روا باشذ خواندن و نبشتن تفسیر قران به پارسی مر آن کسی را که او تازی ندانذ از قول خذای عزوجل کی گفت و ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسان قَومِهِ گفت من هیچ پیغامبری را نفرستاذم مگر به زبان قوم او و آن زبانی که ایشان دانستند و دیگر آن بوذ کاین زبان پارسی از قدیم باز دانستند از روزگار آدم تا روزگار اسمعیل عل همه پیغامبران و ملوکان زمین به پارسی سخن گفتندی و اول کسی کی سخن گفت به زبان تازی اسمعیل پیغامبر بوذ عل و پیغامبر ما صلّ‌الله علیه از عرب بیرون آمذ و این قران به زبان عرب بر او فرستادند و اینجا بدین ناحیت زبان پارسی است و ملوکان این جانب ملوک عجم‌اند بس بفرموذ ملک مظفر ابوصالح تا علمای ماوراالنهر را گرد آوردند از شهر بخارا چون[2] …، هم از این گونه از شهر سمرقند و از شهر اسبیجاب و فرغانه و از هر شهری کبوذ به ماوراالنهر اندر همه را بیاوردند و همه خط‌ها بداذنذ بر ترجمۀ این کتاب که این راه راست‌ست بس بیرون آمذ فرمان امیر سیّد ملک مظفّر بر دست کس‌های او و نزدیکان او و وزیران او به زبان خاصۀ او و خادم او ابوالحسن فایق‌الخاصه سوی این جماعت مردمان و این علما تا ایشان از میان خویش هر کدام داناتر اختیار کردند تا این کتاب را ترجمه کردند و از جمله این مصحف اسنادهای دراز بیفکندند و اقتصار کردند بر متون اخبار» الی‌آخره. و دیگر نسخه‌ای‌ست در کتابخانۀ موزۀ بریطانیّه در لندن که مشتمل است بر سورۀ فاتحه تا سوره‌المائده[3] و این نسخه مورّخ است به سنۀ 883 هجری.

سوم کتابی است در مفردات طب موسوم به کتاب الأبنیه عن حقایق الأدویه تألیف ابومنصورموفق‌بن علیّ‌الهروی که آن نیز در عهد همان منصوربن‌نوح سامانی سابق‌الذکر یعنی مابین سنوات 350-366 تألیف شده است. ازین کتاب فقط یک نسخۀ منحصربه‌فرد که به خط علی‌بن‌احمد طوسی اسدی شاعر معروف صاحب گرشاسب‌نامه و مؤلف فرهنگ فارسی معروف به لغات اسدی است و در ماه شوّال سنه 447 استنساخ شده در کتابخانۀ وینه موجود است. خط این نسخه خط کوفی یا نسخ بسیار شبیه به کوفی است.

این اسدی که او را اسدی صغیر یا اسدی ثانی باید خواند پسر اسدی اول یا اسدی کبیر ابونصر احمدبن‌منصورالطوسی صاحب قصاید معروف مناظره است (مناظره بین مغ و مسلم و بین شب و روز و غیره) که معاصر فردوسی و به قولی استاد او بوده است و در عهد سلطان مسعود غزنوی یعنی مابین سنوات 421-432 وفات کرده است، تاریخ وفات پسرش اسدی ثانی منظور ما نیز درست معلوم نیست ولی به‌طور قطع بعد از سنۀ 458 که سال تألیف گرشاسب‌نامه است بوده است، و چنان‌که از ملاحظۀ اسامی شعرایی که در لغات اسدی اشعار آنها را به استشهاد آورده است مانند معزّی و بهرامی و ابوطاهر خاتونی و غیرهم استنباط می‌شود وی مدتی مدید بعد ازین تاریخ یعنی بعد از 458 نیز گویا در حیات بوده است.[4] و ارباب تذکره اغلب مابین این دو اسدی خلط کرده‌اند و تمیز مابین آن دو نداده‌اند. ازین نکته نباید غفلت نمود.

از خصایص این نسخۀ کتاب الأبنیه عن حقایق الادویه آن‌ست که علاوه بر قدیمی‌بودن اصل کتاب خود این نسخه نیز قدیمی‌ترین کتاب خطی فارسی است که تاکنون موجود است یعنی تا آنجا که ما از روی فهرست‌های کتابخانه‌های اروپا و مصر و عثمانی و هندوستان که فهرست‌های آنها به‌طبع رسیده است اطلاع داریم، و الّا ممکن است در ایران یا ترکستان یا جای دیگر که فهرست کتابخانه‌های آنها هنوز طبع نشده است کتابی خطی قدیمی‌تر باشد که کسی تاکنون اطلاعی از آن ندارد.

مسیو زلیگمان[5] در سنه 1859 مسیحی از روی این نسخۀ کتابخانۀ وینه کتاب الابنیه عن حقایق الأدویه را در کمال مرغوبی و نظافت به حلیۀ طبع درآورده است و سه ورق از اصل نسخه را هم برای نمونه عکس انداخته و به کتاب ملحق کرده است به‌طوری که برای خواننده یک تصوّر درستی از وضع خط و املاهای غریب قدیمی کلمات به‌دست می‌آید و این کتاب به توسط عبدالخالق آخوندوف بادکوبه‌ای به آلمانی نیز ترجمه و طبع شده است.

و از آنچه گذشت معلوم شد که مابین این سه کتاب مذکور (یعنی ترجمۀ طبری و ترجمۀ تفسیر طبری و کتاب الابنیه عن حقایق الأدویه) با وجود معین‌بودن تاریخ ترجمۀ طبری که سنه 352 است باز چون تاریخ تألیف آن دوی دیگر معلوم نیست و همین‌قدر معلوم است که هر سه در عصر منصوربن خوح سامانی (366-350) تألیف شده‌اند نمی‌توان گفت که کدام یک ازین سه کتاب بر دوی دیگر زماناً سمت تقدّم دارد، و به این جهت است که ما هر سه را در عرض هم تبعاً للمشهور قدیمی‌ترین کتاب‌هایی که تاکنون به زبان فارسی باقی است شمردیم.

ولی به عقیدۀ راقم سطور تألیفی دیگر قدری قدیمی‌تر از کتب ثلثۀ مذکور باقی است که هر چند «کتاب» نمی‌توان آن را نامید ولی در هر صورت یک قطعۀ معتنی‌بهی از نثر فارسی است و آن عبارت است از دیباچۀ قدیم شاهنامه که ندرتاً در بعضی از نسخ خطی شاهنامه دیده می‌شود، و آن غیر این دیباچۀ معمولی است که در اغلب نسخ خطی و در جمیع نسخ چاپی شاهنامه موجود است و معروف است به دیباچۀ بایسنغری چه به فرمان بایسنغر (متوفی در سنه 837) نوادۀ امیرتیمور جمع‌آوری شده است.

به دلایلی که اینجا موقع تفصیل آن نیست و بعضی از آنها در نمرۀ 7 از سال پنجم «کاوه» صفحۀ 5 مسطور است این مقدمۀ قدیم شاهنامه (یا به عبارت اصح قسمتی از این مقدمه از ابتدا تا آنجا که صحبت از فردوسی و سلطان محمود می‌شود) بدون کم و زیاد و بلاتصرف عین مقدمه‌ای‌ست که برای شاهنامۀ نثری که به اهتمام ابومنصور محمدبی عبدالرزاق طوسی در سنۀ 346 جمع‌آوری شده بوده است و فردوسی عین آن شاهنامه را به نظم درآورده است، نوشته شده بوده است. پس بنابراین این مقدمۀ شاهنامه شش سال قبل از ترجمۀ تاریخ طبری که در سنۀ 352 به اتمام رسیده است و چهار سال قبل از جلوس منصوربن‌نوح سامانی مذکور تألیف شده است.

در نمرۀ 3 از سال دوم «کاوه» دورۀ جدید شرحی راجع به این شاهنامۀ نثر با تحقیق و تدقیق تمام به قلم فاضل علامه آقای «محصّل» نگاشته شده است و کلّیتاً تتبّعات مستشرقین اروپا در خصوص شاهنامه‌های نثر و نظم که اهمّ آنها رسالۀ استاد نولدکۀ آلمانی است در نمره‌های متفرّق سه سال اخیر کاوه به قلم همان فاضل معزّی‌الیه به اضافۀ تتبّعات و تحقیقات خودشان مسطور است هر که خواهد به تفصیل ازین مسئله آگاهی یابد باید رجوع بدان‌ها نماید.

این مقدمۀ قدیم شاهنامه بدبختانه به‌واسطۀ بعد عهد (قریب هزار سال) به اندازه‌ای از دست تطاول نسّاخ خراب و فاسد شده است که تقریباً غیرمفهوم و غیرمنتفع‌به است و راقم سطور از روی دوازده نسخه از شاهنامه محفوظ در کتابخانه‌های پاریس و لندن و کمبریج و برلین که این مقدمه را دارند و قدیمی‌ترین آنها مورّخ است به سنۀ 675 تا اندازۀ امکان آن را تصحیح کرده‌ام و خیال داشتم آن را شاید به چاپ برسانم ولی چون باز بسیاری از مواضع آن غیرمصحّح و لاینحل مانده است هنوز جرأت نکرده‌ام که این خیال خود را از قوه به‌ فعل بیاورم مگر آن‌که شاهنامۀ مصحّح قدیمی‌تری مثلاً از حدود 600 هجری یا قدیمی‌تر که این مقدمه را هم داشته باشد به‌دست بیاید و کاملاً تصحیح شود.

پاریس- محمد قزوینی

[1]. اصل متن عربی تاریخ طبری ابتدا در سنۀ 1879-1890 مسیحی در لیدن (هولاند) در 15 جلد و ثانیاً  در سنۀ 1327 هجری در مصر در 13 جلد به‌طبع رسیده است.

[2]. اینجا اسامی علمای ماوراءالنّهر محض اختصار حذف شد.

[3]. اصل متن عربی تفسیر طبری در سنۀ 1323-1330 در سی جلد در بولاق (مصر) به چاپ رسیده است.

[4].  لغات اسدی به‌طور قطع بعد از گرشاسب‌نامه تألیف شده است چه در اولی در لغت «آز فنداق» از ثانی اسم می‌برد و شعری از آن کتاب به استشهاد می‌آورد؛ لغات اسدی در سنۀ 1897 مسیحی به اهتمام مستشرق شهیر مأسوف علیه پاول هورن در برلین به‌طبع رسیده است.

[5]. Fr. R. Seligman

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *