فرشته پایدار نوبخت و محمدجعفر یوسفیان کناری
۱- کارشناس ارشد ادبیات نمایشی، دانشگاه تریبت مدرس ۲- استاد ادبیات نمایشی، دانشگاه تریبت مدرس
بازنشر
انتشار نخست: دوماهنامهی جستارهای زبانی، مهر و آبان ۱۴۰۰
چکیده
فضای گفتمان از جمله کلیدیترین عناصر موجود در هر متن نمایشی است. این مقاله بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که استعارهها چگونه میتوانند زمینۀ گفتمان دربارۀ مسایل اجتماعی و تاریخی باشند و چه کارکردی در نمایشنامه به منزلۀ یک فرم ربانی دارند. بر این اساس از نظرات جورج لیکاف و زولتان کوچش استفاده کرده و نشان دادهایم که چگونه استعارهها، که ریشه در زبان و فرهنگ دارند، به شکلگیری فضای گفتمان کمک میکنند. لیکاف و کوچش فضای گفتمان را حاصل تعامل میان ذهن، بدن و بافت فرهنگی که کنشگران در آن حضور دارند، میدانند. بنابراین، در یک متن نمایشی ما با ترکیبی از تعامل میانِ ذهن نویسنده و مخاطب و همچنین، تجربهها و انتزاعهایِ جسمی و ذهنی هر دو روبهرو هستیم. همچنین، بافتی که در آن نمایشنامه شکل میگیرد و بافتی که در آن نمایشنامه فهم میشود عنصری اساسی است. نتایج بهدست آمده در این مقاله نشان میدهد که اکبر رادی با استفاده از استعارهها و زمینههای فرهنگی و تاریخیِ متن، فضای گفتمانی چندگانه و استنباطی را در نمایشنامۀ افول پدید آورده است. به این شکل که در یک سطح با استعارههایِ زبانی روبهرو هستیم که در ساختار متن (دیالوگها، اتمسفر و شخصیتپردازی) عمل میکنند و در سطحِ بالاتر با استعارههای مفهومی روبهرو هستیم که از طریقِ برقراری روابط میانِ عینیتِ نمایشنامه و تجربههای مخاطب عمل میکند و فضایِ گفتمان متن را در فضایِ ذهن مخاطب ادغام و فضای گفتمانِ تازهای را پدید میآورد.
کلیدواژهها: استعارۀ مفهومی، فضای گفتمان، فرهنگ، نمایشنامۀ افول، اکبر رادی