شاهدی دیگر برای «میرنوروزی»

لوگوی زبان‌داد

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

محمد قزوینی عکاس عباس اقبال آشتیانی است و عکس در سال 1319 گرفته شده است

شاهدی دیگر برای «میرنوروزی»

محمد قزوینی

  بازنشر پس از هفتاد و هشت سال

  انتشار نخست: مجلۀ یادگار، خرداد ۱۳۲۴ سال اول شمارۀ دهم

در شمارۀ سوم «یادگار» به مناسبت این بیت خواجه:

سخن در پرده می‌گویم چو گل از پرده بیرون آی         

    که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

راجع به تفسیر اصطلاح «میر نوروزی» یا «پادشاه نوروزی» به غیر همین بیت خواجه ما دو شاهد دیگر ذکر کرده بودیم یکی از تاریخ جهان‌گشای جوینی و دیگر از تذکرۀ دولتشاه سمرقندی، و اکنون یک شاهد دیگر برای همین اصطلاح و عادتی که این تعبیر حاکی از آن بوده از کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار معروف بخطط مقریزی تألیف تقی‌الدین احود بن علی مقریزی مورخ مصر بدست آورده‌ایم که ذیلاً برای تکمیل فائده آن را نیز بر شواهد سابقه علاوه می‌کنیم:

مقریزی مذکور در جلد دوم از خطط طبع مصر سنۀ 1326 در دو موضع یکی در ص 30 و دیگر در ص 390 هر دو جا در تحت عنوان نوروز قبطیان مطلب ذیل را عیناً و مکرراً ذکر کرده است، و ابتدا به نحو مقدمه گوید که چون آبادی سرزمین مصر و مادّۀ حیات سکنۀ آن مملکت به تمام‌ها از اقدام ازمنه تاکنون همیشه مرهون روز نیل مبارک بوده است که در اوایل تابستان آب آن شروع به فیضان یعنی زیاد شدن می‌نماید و متدرجاً تا اواخر سنبله این فیضان همواره زیادتر می‌شود و سطح نیل بالاتر می‌آید تا آنکه در اوایل فصل پائیز به منتهی درجۀ زیادتی و سرشاری خود می‌رسد و آب نیل از طرفین ساحل لبریز شده در روی زمین پهن می‌شود و تمام اراضی واقعه در دو جانب رود را به تدریج فرا می‌گیرد و کاملاً مشروب می‌نماید و قریب ده دوازده روز نیز همچنان به حال توقف باقی می‌ماند و سپس روی به نقصان می‌گذارد و فروکش می‌کند و پس از فرونشستن آب سطح جمیع اراضی که آب آنها را فرا گرفته بود مستور می‌شود از یک نوع گل و لای رسوبی که برای زراعت بهترین کودهاست و جمیع کشت و زرع مصر و خصب و نعمت آن سرزمین و قوت اهالی و کلیۀ محصولات مصر از هر قبیل و هر جنس نتیجۀ مستقیم همین فیضان منظم سالیانۀ نیل است و چون چنان‌که گفتیم ابتدای این فیضان در اوایل سرطان است و غایت قوت آن که مصریان «وفاءالنیل» گویند در اواخر سنبله است یعنی مقارن اواخر تابستان و اوایل پائیز لهذا بدین مناسبات مصریان قدیم که قبطیان حالیه بقایای ایشان می‌باشند مبدأ سال خود را در اوایل فصل پائیز قرار داده‌اند و جشن نوروز خود را در غرّۀ ماه توت که اولین ماه از ماه‌های دوازده‌گانۀ سال مصریان است [و غرۀ آن مطابق با بیستم درجۀ سنبله] می‌گیرند.

و سپس مقربزی گوید که اجرای مراسم این عید نوروز در تمام مدت دولت خلفاء فاطمیین مصر و تا مدت‌ها نیز بعد از انقراض ایشان معمول بود و عید مزبور در آن اعصار از جملۀ اعیاد بزرگ قاطبۀ مصریان معدود بود از مسلمان و قبطی و غیرهم و مخصوص به قبطیان فقط نبود و حکومت نیز در این عید شرکت می‌کرده است و به موظفین و اجزاء ادارات خود و به زنان و فرزندان ایشان لباس و نقدینه و انواع میوجات از خربزه و انار و موز و خرما و به و عناب و غیرها توزیع می‌نموده است. و این جشن چندین روز طول می‌کشیده است و در شب نوروز مردم در همه جا در کوچه‌ها آتش می‌افروخته‌اند و در تمام آن چند روزه مردم در کوچه‌ها و شوارع به یکدیگر آب می‌پاشیده‌اند و تخم ماکیان به یکدیگر پرتاب می‌کرده‌اند و با تازیانه‌های چرمی با یکدیگر نبرد می‌نموده‌اند و انواع بازی‌ها و تفریحات و لهو و لعب و عیش و نوش و مسخرگی‌ها به عمل می‌آورده‌اند و در کوچه‌ها فیل‌ها گردش می‌داده‌اند و جمیع بازارها و داد و ستد و تجارت و معاملات تقریباً به‌کلی تعطیل می‌شده است و دکاکین و اسواق را آیین می‌بسته‌اند و عوام‌الناس و اوباش انواع منکرات و فسق و فجور و میگساری آشکارا در کوچه‌ها و بازارها و معابر مرتکب می‌شده‌اند و کمتر سالی بوده که یکی دو سه تن در این هیاهو و گیرودار کشته نشوند، پس از این مقدمه و وصف مشبعب از این اوضاع که ما فقط خلاصۀ آن را برای بدست آمدن مطلب ذکر کردیم مقریزی گوید به عین عبارت:

«و یرکب فیه (یعنی فی‌النوروز) امیر موسوم به امیر‌النوروز و معه جمع کثیر و به تسلط علی الناس فی طلب رسم رتبه علی دور الاکابر بالجمل الکبار و یکتب مناشیر و یندب مرّسمین کل ذلک یخرج مخرج الطنز و یقنع بالمیسور من الهبات و یتجمع المغنون و الفاسقات تحت قصراللؤلؤه بحیث یشاهدهم الخلیفه و بایدهم الملاهی و ترتفع الأصوات و تشرب الخمر و المزر شرباً ظاهراً بینهم فی الطرقات و یتراشّ الناس بالماء و بالماء و الخمر و بالماء ممزوجاً بالءقذار فأن غلط مستور خرج من داره لقیه من یرشه و یفسد ثیابه و یستخف بحرمته فاما فدی نفسه و امّا فضح» و ترجمۀ عبارت فوق از قرار ذیل است: «و در روز نوروز امیری موسوم به «امیر نوروز» سوار می‌شود و با او جمع کثیری همراه می‌باشند و بر مردم حکمرانی می‌نماید و به مطالبۀ وجوهی که به خانه‌های اکابر و اعیان به مبالغ عظیمه حواله داده است فرامین می‌نویسد و مأمورین می‌فرستد ولی جمیع این امور به عنوان طنز و سخریه و تفریح است و در واقع به مقدار قلیلی از عطایائی که اکابر می‌دهند قناعت می‌کند و خوانندگان و زنان بدکاره در زیر قصر لؤلؤه جائی که خلیفه ایشان را می‌بیند جمع می‌شوند و انواع سازهائی که در دست دارند می‌نوازنند و آواز می‌خوانند و آشکارا آنجا و در سایر مواضع شراب و فقاع می‌نوشند و مردم به یکدیگر آب یا آب مخلوط با شراب یا آب مخلوط به کثافات می‌پاشند و اگر احیاناً مرد معقول مستوری اشتباهاً از خانه بیرون آید حتماً با یکی از این‌گونه مردمان مصادف خواهد شد که بر جامه‌های او آب کثیف می‌پاشند و لباس‌های او را تباه می‌سازند و به او استخفاف و بی‌حرمتی می‌نمایند و او یا باید حیثیت خود را از ایشان به مالی بخرد و یا مفتضح شود»، و سپس مقریزی گوید اجراء این مراسم و عادات در ایام نوروز چنان‌که سابق نیز گفتیم در تمام عهد خلفاء فاطمیین و تا مدتی مدید نیز بعد از انقراض دولت ایشان در مصر معمول بود تا در حدود سنوات هفتصد و هشتاد و اند که زمام امور حکومت بدست امیرکبیر بر قوق افتاد قبل از ارتقاء او بر تخت سلطنت امیر مزبور بازی‌های نوروزی را اکیداً و شدیداً قدغن نمود و مردم را به عقوبت‌های سخت در صورت مخالفت تهدید کرد و در نتیجه مردم تا اندازه‌ای در خود قاهره از این نوع کارها دست کشیدند ولی در بیرون‌ها و مواضع تفرج و خلیج‌ها و اصطخرها باز مردم جسته‌جسته این مراسم را به جا می‌آوردند تا آنکه بالاخره به مرور زمان و طول مدت این عادات و رسوم اندک اندک از سر مردم افتاد و به‌کلی متروک شد.

***

توضیح

چون در مقالۀ فوق اشاره به ماه‌های قبطیان مصر شد و در تقاویم ما این تاریخ را ثبت نمی‌کنند و در کتب نجومی متداوله نزد ما نیز به استثنای معدودی از آنها از شهور و سنین تاریخ قبطی ذکری به نظر نرسید لهذا مناسب چنان دیدیم که در اینجا توضیح بسیار مختصری در این خصوص بدهیم زیرا که علاوه بر اینکه در مقالۀ فوق ذکری از این تاریخ شده اکنون در مصر در عموم جراید و مجلات و تقاویم آن مملکت تاریخ قبطی و ایام شهور و سنین قبطی در جنب تاریخ هجری و تاریخ میلادی هر سه معاً مستعمل است و مخصوص به قبطیان تنها نیست، لهذا گوئیم اسامی ماه‌های قبطیان از قرار ذیل است:

  • توت، 2- بابه، 3- هاتور، 4- کیهک، 5- طوبه، 6- امشیر، 7- برمهات، 8- برموده، 9- بشنس، 10- بؤونه، 11- ابیب، 12- مسری[11].

و سال و ماه‌های ایشان شمسی اصطلاحی است و هر ماهی از ماه‌های دوازده‌گانۀ خود را علی‌السواء سی روز می‌گیرند و چون مقدار سال شمسی حقیقی (یعنی مدت یک دوره حرکت ظاهری آفتاب از نقطۀ معینی از منطقه البروج تا رسیدن آن به عین همان نقطه) سیصد و شصت و پنج روز و پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه و پنجاه ثانیه می‌باشد ایشان آن پنج روز باقی مانده را هر سال در آخر ماه دوازدهم یعنی ماه مسری می‌افزایند و آن را نسیء می‌نامند، و آن پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه و پنجاه ثانیه را که از سال باقی می‌ماند ایشان آن را شش ساعت تمام بی‌زیاده و نقصان حساب می‌کنند و یازده دقیقه و ده ثانیه کمبود از شش ساعت را هیچ در حساب نمی‌آورند و آن را کالعدم می‌پندارند، و سپس این شش ساعت را که یک ربع کامل شبانه‌روز می‌شود جمع کرده در هر چهار سالی یک روز کامل از آن حاصل می‌شود و آن روز را در آن سال بر ایام خمسۀ نسیء می‌افزایند و در آن سال ایام نسیء را شش روز می‌گیرند و آن روز ششم را کبیسه می‌نامند  پس حاصل این شد که سال‌های قبطیان هر سه سال متوالی 365 روز است و هر سال چهارمی 366 روز، و در نتیجۀ همین حساب غلط یعنی اینکه در سنین قبطی و فرنگی ژولیانی آن کسر زائد بر ایام سال را شش ساعت تمام حساب می‌کنند در صورتی که در واقع و نفس‌الامر بر حسب ارصاد دقیق کسر زائد یازده دقیقه و ده ثانیه کمتر از شش ساعت است بالضروره سال‌های سه تاریخ مزبور از سال‌های شمسی حقیقی به همان مقدار یازده دقیقه و 10 ثانیه طویل‌تر است، و هر چند این تفاوت جزئی در قلیل مدت از زمان اثر محسوسی ندارد ولی کم‌کم به طول مدت اثر آن محسوس می‌شود چه همان مقدار جزئی از دقایق و ثوانی در هر 129 سالی یک روز تمام می‌شود و در هر 3870 سالی یک ماه تمام، و بنابراین واضح است که در نزد اممی که یکی از سه تاریخ مزبور را به‌کار می‌برند متدرجاً مبادی فصول و مواقع تحویلات شمس به بروج اثناعشر از جای حقیقی خود با یک حرکت تراجعی منظمی هر ساله به همان مقدار مذکور از دقایق و ثوانی عقب‌تر می‌افتند یعنی زودتر از آن موقعی که حساب شهور و سنین امم مذکوره نشان می‌دهد تحقق می‌یابند، چنان‌که مثلاً حلول شمس به برج حمل که در عهد مقریزی به تصریح خود او در هفدهم برمهات بوده است اکنون در ایام ما در دوازدهم همان ماه است، و حلول شمس به برج میزان که در عهد او در هیجدهم توت بوده است اکنون در سیزدهم یا چهاردهم همان ماه است و هکذا نظایر آن، و از همه مثال‌ها بهتر تفاوت فاحشی است که به طول زمان مابین تاریخ میلادی و ژولیانی که سنین آن مانند سنین قبطی شمسی اصطلاحی است و تاریخ میلادی گریگواری که سنین آن بسیار نزدیک به شمسی حقیقی است پیدا شده است که اکنون در زمان ما مبادی جمیع فصول و بروج سیزده روز تمام در تاریخ ژولیانی مؤخرتر از مواقع حقیقی خود که تاریخ گریگواری نشان می‌دهد واقع شده‌اند.

و اینجا مناسب دانستیم که جدولی حاوی تطابق اوایل و اواخر شهور قبطی با معادلات آنها از شهور میلادی گریگواری در زمان ما بدست دهیم.

جدول تطبیق اوایل و اواخر ماه‌های قبطی با ماه‌های میلادی گریگواری در زمان ما

ماه‌های قبطی

  • توت، اول آن مطابق یازدهم سپتامبر است و سی‌ام آن مطابق دهم اکتوبر
  • بابه، اول آن مطابق یازدهم اکتوبر است و سی‌ام آن مطابق نهم نوامبر
  • هاتور، اول آن مطابق دهم نوامبر است و سی‌ام آن مطابق نهم دسامبر
  • کیهک، اول آن مطابق دهم دسامبر است و سی‌ام آن مطابق هشتم ژانویه
  • طوبه، اول آن مطابق نهم ژانویه است و سی‌ام آن مطابق هفتم فوریه
  • امشیر، اول آن مطابق هشتم فوریه است و سی‌ام آن مطابق نهم مارس
  • برمهات، اول آن مطابق دهم مارس است و سی‌ام آن مطابق هشتم آوریل
  • برموده، اول آن مطابق نهم آوریل است و سی‌ام آن مطابق هشتم مه
  • بشنس، اول آن مطابق نهم مه است و سی‌ام آن مطابق هشتم ژوئن
  • بؤونه، اول آن مطابق هشتم ژوئن است و سی‌ام آن مطابق هفتم ژوئه
  • ابیب، اول آن مطابق هشتم ژویه است و سی‌ام آن مطابق ششم اوت
  • مسری، اول آن مطابق هفتم اوت است و سی‌ام آن مطابق پنجم سپتامبر

ایام نسیء اول آن مطابق ششم سپتامبر است و آخر آن مطابق دهم سپتامبر

جدول فوق از روی تقویم رسمی مصر متعلق به سال 1938 میلادی ترتیب داده شده است.

ولی تکرار می‌کنیم که این تطابق ثابت نیست و فقط راجع به زمان ماست و به مرور زمان تغییرپذیر است و نیز تکرار می‌کنیم که ماه‌های قبطی هر ماهی بی‌تفاوت سی روز است و پنج یا شش روز به اسم «نسیء» هر ساله در آخر ماه دوازدهم می‌افزایند و مخفی نماناد که تطابق مذکور در جدول فوق ممکن است به واسطۀ کبیسه که هر چهار سال یک مرتبه در ماه‌های قبطی یا در ماه‌های میلادی به عمل می‌آورند یک روز (نه بیشتر) با جدول فوق اختلاف پیدا کند.

و اما مبدأ تاریخ قبطیان سال اول جلوس امپراتور روم دیوکلتیان (دقلطیانوس مورخین عرب) است که در سال 284 بعد از میلاد مسیح بوده است، و این تاریخ را به مناسبت اینکه دیوکلتیان مزبور در مدت سلطنت خود (284 – 305) عدۀ کثیری از عیسویان را به قتل آورد تاریخ الشهداء می‌نامند و همه جا در کتب تواریخ مصر و نیز در تقاویم و جراید امروز مصر از مبدأ تاریخ قبطیان به تاریخ الشهداء تعبیر می‌کنند، و اکنون که ما این سطور را می‌نگاریم یعنی اردیبهشت ماه سنۀ 1324 هجری شمسی و آوریل 1945 میلادی تطابق است با ماه برمودۀ قبطی سنۀ 1661 هزار و ششصد و شصت و یک از تاریخ الشهداء.

پایان

■ پانوشت‌ها در نسخه‌ی دیجیتالی‌شده پیاده‌سازی نشده‌اند. در آینده‌ی نزدیک پانویس‌های این جستار به این نسخه‌ی دیجیتال افزوده خواهند شد.■

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *