ابوالفضل حری
گروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشگاه اراک
بازنشر
انتشار نخست: نشریهی پژوهشهای زبانی و ادبیات تطبیقی
چکیده
در این مقاله، عدم تجانس به منزله یکی از سازکارهای زبانی شوخطبعی بررسی میشود. پرسش اصلی این است که عوامل سرگرمکنندگی و خنده در شوخطبعی کدامند؟ به نظر میآید عوامل بسیاری، مانند رویکردهای روانی، ادبی و زبانی در ایجاد خنده مؤثرند. در این مقاله، عدم تجانس در سطوح ساختاری و کارکردی از جمله عوامل سرگرمکنندگی معرفی میشود. پس از اشاره به پیشینه مرتبط با بحث و واژگان مرتبط با شوخطبعی، نظریۀ عدم تجانس زبانی در دو سطح ساختاری و کارکردی را با نگاهی به برخی از لطایف رساله دلگشای عبید زاکانی مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم. در سطح ساختاری به جناس و بازیهای کلامی از جمله همنامی، همآوایی، همجنسی و همشکلی و نیز انواع تجنیس در زبان فارسی اشاره میشود. در سطح کارکردی به ابهام / ایهام و کارکرد آن در سطح معنایی اشاره میشود. نتایج بررسی نشان میدهند که عدم تجانس زبانی از رهگذر برخی مؤلفههای سطوح ساختاری مانند تجنیس و سطوح کارکردی مانند ابهام / ایهام، از جمله علل اصلی سرگرمکنندگی متون مطایبه آمیز به شمار میآیند. البته این مقاله زمینه را برای پرداختن به سایر نظریههای شوخطبعی نیز هموار میکند.
واژگان کلیدی: شوخطبعی، عدم تجانس، تجنيس، ابهام / ایهام، رساله دلگشا.