رابطۀ پرسش های ضمیمه ای و جنسیت از دیدگاه کامرون

لوگوی زبان‌داد

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

رابطۀ پرسش های ضمیمه ای و جنسیت از دیدگاه کامرون

در سنت مطالعات زبان‌شناسی اجتماعی و تحلیل انتقادی گفتمان به تفاوت‌های جنسیتی در زبان توجه قابل‌اعتنایی شده است. از مطالعاتی که به ویژگی‌های «ساختاری» زبان (مانند جنس دستوری) می‌پردازند تا پژوهش‌هایی که تفاوت در الگوهای «کاربرد» را کانون توجه خود قرار داده‌اند. حقوق سوژگیِ نابرابر در تعامل، چشم‌پوشی زنان از نوبت سخن‌گفتن در مکالمه یا بهره‌گیری افزون‌تر زنان از علایم تردید از جمله مصداق‌های تفاوت‌های جنسیتی در کاربری زبان هستند و در نوشتارگان این حوزه‌ پژوهشی به‌فراوانی از آن‌ها یاد شده است. در این میان کامرون می‌کوشد نگرشی جدید را در حوزه‌ی  این مطالعات توسعه بخشد. در مقاله‌ی مورد بحث کامرون با طرح دو رهیافت مسلط به تفاوت های جنسیتی در زبان، یعنی رهیافت های شکل گرفته حول دو ایده ی «سلطه» و «تفاوت» می کوشد راه میانه‌ای را بگشاید که، به گفته‌ی او، نه مانند رهیافت مبتنی بر  سلطه تقلیل‌گرا است و نه،مانند رهیافت مبتنی بر تفاوت، کاملاً و منحصراٌ بر قالب‌واره‌ها یا کلیشه‌های جنسیتی بنا شده است.

روبین لیکاف چهره‌ی شاخص رهیافت مبتنی بر سلطه است. این رهیافت، در تفسیر کامرون از آن، به وجودِ گونه یا سیاقی با عنوان زبان زنان قائل است؛ گونه‌ای که از ویژگی های زبانی مختص به خود تشکیل گشته و بر عدم اطمینان و فقدان اقتدار دلالت دارد. به زعم لیکاف زنان در فرایند اجتماعی‌شدن به بهره‌گیری از این سیاقِ سخن ترغیب می‌شوند. به‌عنوان‌مثال فیشمن[1] (1980) یکی از نقش‌هایی را که اغلب بر عهده‌ی زنان گذاشته شده است، حفظ جریان مکالمه می داند. چشم‌پوشی بسیاری از زنان از نوبت در مکالمه یکی از جلوه‌های پذیرفتنِ این نقش و درونی‌کردن آن است.

رهیافت مبتنی بر تفاوت، رفتار زبانی زنان را نه حاکی از جایگاه فرودست اجتماعی، که تجلی و بیانگر هنجارها و ارزش های خرده فرهنگ زنانه می داند. به زعم کواتس (1989-1986) این خرده فرهنگ متمایز ناشی از محیط های رشدی متفاوت زنان و مردان است. کودکان راهبردهای ارتباطی را در گروه همسالان خویش فرامی گیرند، گروه هایی که برای هر یک از دو جنس به شیوه‌ای متفاوت سازمان یافته اند.

دو رهیافت یادشده -و البته رهیافت نوپایی که به تحلیل «گفتمانِ یک سویه» می‌پردازد- تحلیل های متفاوتی درباره ی جملات پرسشی ضمیمه ای[2] به دست می دهند. در زیر به اختصار این تحلیل های سه‌گانه معرفی می شوند:

الف. لیکاف میان آنچه آن را کاربرد موجه[3] پرسش های ضمیمه ای می داند و کاربردهای ناموجه[4] آن تمایز می‌گذارد. مراد از کاربرد موجه بهره گیری از این صورت برای اطمینان یافتن از اطلاعی است که گوینده نسبت به آن تردید دارد، مانند:

  1. The provost`s addressing us tomorrow, isn`t he (SEU)

کاربرد ناموجه کاربردی است که در آن گوینده در پی تأیید گزاره‌ای است که به تصدیق نیاز ندارد، مانند:

  1. Rather nice in here, actually, isn`t it (SEU)

به باور لیکاف کاربرد ناموجه، یعنی کاربردی که از سر احساس عدم‌اطمینان در جست‌وجوی تاییدِ مخاطب است، در الگوهای گفتاری زنان بیش از مردان به چشم می‌خورد.

ب. هولمز مبتنی بر رهیافت تفاوت، تقسیم‌بندی متفاوتی از پرسش‌های ضمیمه‌‌ای ارائه می دهد. ضمیمۀ وجهی[5] یا گوینده- محور به کار کسب اطمینان و تأیید اطلاعی مفروض نزد گوینده می آید (مانند مثال شماره ی 1). نوع دوم را وی عاطفی[6] یا شنونده- محور می داند. وی بر خلاف لیکاف چنین کاربردی را نه نشانگر فقدان اقتدار که حاکی از بذل توجه به حوائج وجهه ی شنونده می داند. گونه ی عاطفی پرسش های ضمیمه ای خود به دونوع قابل تقسیم است: نوع تسهیل کننده[7] که مشارکت مخاطب را در تبادل ارتباطی تسهیل می کند، و نوع تلطیف کننده[8] که احتمال تهدید وجهه ی مخاطب را کاهش می دهد.

ج. پرسش‌های ضمیمه‌ای در حوزه ی پژوهش‌های مرتبط با گفتمان یک سویه نیز تحلیل گشته اند؛ پژوهش هایی که در پی تحلیل گفتمان های نهادی، فی المثل   گفتمان حاکم میان پزشک و بیمار هستند. بنا به این تحلیل ها، طرف قدرتمند ارتباط استفاده ای وسیع از پرسش های ضمیمه ای می کند تا میزان و چگونگی مشارکت سخنگوی فاقد قدرت را کنترل نماید. افزون بر این، گزینش جهت گیرانه ی پرسش هایی از این دست، به زعم این پژوهشگران، گاه  واجدکارکرد جهت دهی- جهت دهی به گفتار مشارکان دیگر-  است.

کامرون با اتکا به دو مطالعۀ میدانی قطعیت نتایج هر یک از سه رهیافت مذکور را به چالش می کشد. به باور او تحلیل و تبیین پرسش های ضمیمه ای مستقل از اینکه چه کسی، چه زمان و خطاب به چه کس آن را به کار می برد راه به جایی نخواهد برد. به گفته‌ی کامرون رهیافت مبتنی بر سلطه تقلیل‌گرا است و رهیافت مبتنی بر تفاوت در بند کلیشه‌های جنسیتی است.     کامرون با تاکید بر عدم کفایت تبیینی رهیافت های مذکور رویکرد متفاوتی را پیشنهاد می کند؛ این رویکرد جدید آثار قدرت را نه نادیده می‌گیرد و نه درباره میزان تعیین‌کنندگی چنان آثاری اغراق می‌کند.

[1]. Fishman

[2]. Tag question

[3]. Legitimate use

[4]. Illegitimate use

[5] . Modal

[6] . Affective

[7] . Facilitative

[8] . Softener

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *