آقای فوادی
بازنشر پس از هشتاد و هشت سال
انتشار نخست: مجلۀ مهر تیرماه 1314 سال سوم شمارۀ 2
در محیط ما امروز نهضت جدیدی به نام زبان افکار مردمان منورالفکر را به خود متوجه ساخته و دامنۀ آن روزبهروز بر وسعت خود میافزاید.
از نقطه نظر اقناع احساسات ملی و فوائد و محسنات دیگر باید این نهضت را تقدیر بلکه تقدیس کرد لیکن اگر این مسئله مورد بحث و مشاجره بین اشخاص واقع شود و بخواهند از روی حرارت و احساسات شخصی نقطهنظر خود را به یکدیگر بقبولانند گفتگو و دعوای زبان به میان میآید در صورتیکه پسندیده نیست موضوعی که مطرح بحث واقع میشود در عوض آنکه حل و تصفیه گردد باعث نقار و کدورت طرفین شود.
اینکه میگوئیم طرفین مقصود نه این است که فیالمثل یکی طرفدار تهذیب زبان از عناصر خارجی بوده و دیگری برعکس میخواهد کلمات فارسی همه از لغات اجنبی انتخاب شود بلکه قضیه اینست که بعضی میگویند لغات اجنبی که به مرور زمان در زبان فارسی وارد شده و فکر و قریحه و لهجۀ ایرانی در آنها تأثیر کرده و آنها را موافق طبیعت خود ساخته است و برای ملت نیز مفهوم میباشد باید مورد استعمال و استفاده قرار گیرد و برخی میگویند خیر اصلاً ناممکن است نباید راضی شویم و بگذاریم یک لغت که در اصل اجنبی است ولو مأنوس هم باشد در زبان ما بماند. از این رو گفتگو و مشاجره به میان میآید و چون نتیجۀ این گفتگو باید مثبت باشد اینست که بعضی مطالب در این باب که به نظر قاصر نگارنده از فائده خالی نیست به عرض خوانندگان محترم میرسد:
- گفتگو و دعوای زبان به این شکلی که تاکنون جریان دارد افکار عامه را به اهمیت موضوع راهنمایی میکند و مقدماتی فراهم میسازد که نفوس ذیعلاقه و ذیمدخل که بخواهند بعدها به امر دولت در این موضوع وارد بحث و عمل شوند زمینۀ مناسبی برای انجام مقصود داشته باشند.
- در گفتگو و دعوای زبان احساسات شخصی خیلی دخیل است. وقتیکه گفتیم به جای اجنبی از قبیل عربی و ترکی یا لغات زبانهای اروپائی باید لغات فارسی سره را پیدا کرده بکار برد بدیهی است هر فرد ایرانی با اشتیاق پیشنهاد ما را استقبال میکند زیرا حس غرور ملی او اقناع میشود و هر کس طرفدار مضمون و مفاد این بیت میباشد:
کهن جامۀ خویش پیراستن
به از جامۀ عاریت خواستن
پس گفتگو از کجا پیدا میشود؟ جواب این سئوال را باید باز هم در خود احساسات افراد جستجو کرد زیرا مردم از حیث احساسات بر دو قسمند بعضی دارای روح اعتدالند و احساسات مختلف بهطور تعادل و تناسب در روح آنها تأثیر میکند چنین اشخاص در بحث و مذاکره حرارت بهخرج نمیدهند. آرام و معتدلند. واضحتر بگوئیم یک نفر که دارای فکر لزوم تهذیب زبان است و احساسات معتدل دارد نقطهنظر خود را بیان میکند، در صحت و درستی آن اقامۀ دلیل و برهان مینماید، لیکن در صورت عدم قبول چنان متأثر نمیشود که گله و شکایت آغاز کند. بدیهی است چنین شخصی بحث با طرف خود را به مرحلۀ مشاجره و دعوا نمیکشد.
قسم دوم اشخاصی هستند که احساسات آنها شدید است. وقتی یک حس آنها را مورد هجوم و غلبه قرار داد سایر احساسات و افکار بلکه ارادۀ خود را مطیع آن حس ساخته در اقامۀ دلیل و برهان و صحتنظر خود حرارت و شدت بهخرج میدهند و اغلب کار را به مشاجره و گاهی هم به مخاصمه میکشانند. آری چون یکی از امیال به حد افراط رسیده بر ما حکمفرما شد اگر مطلوب باشد عشق والاّ شهوت نامیده میشود و عشق و شهوت اصولاً منطق ندارند. مثلاً یک نفر نقاش که جز در رشتۀ صنعت خود فکر نمیکند و زندگی خویش را از همه جهت تابع آن کرده است دارای عشق نقاشی است نه آنکه تنها شغل او نقاشی باشد، برعکس اگر کسی تمایل شدید نسبت به کار ناپسند نشان دهد این میل مفرط او را عشق نمیگویند بلکه شهوت مینامند.
پس منشأ گفتگو و مشاجره را در مورد زبان باید در احساسات شدید و تمایل مفرط افراد دانست که چون راجع به امر مطلوبی است نام آن را باید عشق به ترقی ملت و مملکت گذاشت. این عشق و حس شدید شایان تقدیر و تمجید است در صورتیکه عکسالعمل منفی نداشته باشد.
- باید دانست که با تعیین تکلیف بکار بردن لغات مسئلۀ زبان بطور کلی حل و تصفیه نخواهد شد زیرا لغات تنها یک قسمت از وجود زبان را تشکیل داده به منزلۀ استخوانبندی آن بهشمار میروند.
بعد از حل مسئلۀ استعمال لغات نوبت چگونگی بهم پیوستن آنها هم میرسد که آنها را روی چه اصول باید با هم ترکیب کرد و بکار برد آن وقت است که یک قسمت از ادبیات ما مطلوب و مورد استفادۀ مدارس قرار گرفته در انتشار آنها کوشش به عمل خواهد آمد و بر قسمت دیگر رقم نسخ کشیده خواهد شد.
بعد از آن موضوع سبک و روش مطرح خواهد شد که آن هم به نوبت خود ادبیات ما را حلّاجی خواهد کرد پس در حل مسئلۀ بهکار بردن لغات باید برای تحقیق و بحث راهی پیدا کرد که مؤثر و نافع باشد تا آن راه را در حل دو قسمت اخیر نیز با اطمینان به توفیق بتوانیم بکار بریم.
- در پیدا شدن نظریه دربارۀ مبحث زبان، دانستن زبان خارجی نیز دخیل است و آن را باید در نظر گرفت مثلاً گاهی دیده میشود یک نفر یکی از السنۀ اروپا را خوب میداند و بر تاریخ و ادبیات آن زبان بصیر است، چنین کسی چون عادت کرده زبان قومی متمدن را با سیر تکاملی مستقل و معینی ببیند گمان میکند زبان فارسی نیز باید روی آن اصل سیر کند، شاید هم حق با او باشد لیکن نظریات او از روی مطالعات شخصی در مورد زبان فارسی بهخصوص نبوده بلکه اقتباسی و کسبی است. یا آنکه فرض میکنیم کسی دیگر تحصیلات عمیق در عربی کرده است در این صورت بسا دیده میشود که ساختمان زبان و قواعد منظم زبان عرب طوری او را به خود متوجه ساخته که گمان میکند زبان فارسی نیز در محور قواعد زبان عربی باید چرخ بزند در صورتیکه زبان فارسی نه عربی و نه جزء السنۀ امروز اروپائیان است پس وسعت و رونق آن باید روی اصول مخصوص به خودش قرار گیرد. بدیهی است دانستن زبانها در این مورد از نظر تسهیل کار و فائده اهمیت خود را از دست نخواهد داد.
- در گفتگو و دعوای زبان گاهی طرفین به واسطۀ غلبۀ احساسات از اصل موضوع منحرف میشوند و به حاشیه و اطراف آن میپردازند. بدیهی است اینگونه مشاجره هیچگونه اثر مثبتی نداشته و به جای نفع موجب ضرر میشود. گاهی هم به جای انتقاد از نظریۀ طرف شخص او را مورد حمله قرار میدهند در صورتیکه
تو سخن را ببین که حالش چیست
بر گزارندۀ سخن منگر
مثلاً چون یک نفر میبیند جواب طرف را نمیتواند بدهد سعی میکند اهمیت شخص او را در انظار ببرد و گاهی هم برای خفیف ساختن او لکهدارش هم میکند تا بدین وسیله بر او غالب شود و چون غالب مردم اول به شخص بعد به سخن انسان التفات میکنند که الظاهر عنوان الباطن لذا این حربه گاهی مؤثر واقع میشود لیکن واضح است که با این روش و ترتیب موضوع حل و تصفیه نخواهد شد.
- در جریان دعوای زبان گاهی اشخاص چون حس میکنند معلوماتشان نسبت به دیگران عمیقتر و اطلاعاتشان در این زمینه بیشتر است وقعی به گفتههای کوچکتر از خود نمیگذارند و اصلاً حاضر نمیشوند ببینند طرف چه میگوید در صورتیکه این فکر و رفتار به هیچوجه صحیح نیست زیرا همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزادهاند. هیچکس نمیتواند ادعا کند که در یک رشته از علوم اطلاعات و معلوماتش محیط و جامع است و ممکن است قسمتهائی از رشتۀ خود را نداند که اشخاص پائینتر از او بدانند زیرا فکر و تجربۀ اشخاص همواره آنها را بر کشف معضلات دلالت میکند.
- گر چه به حکم فطرت هر شخص حساسی خواستار زبان مستقل و مهذب ملی بوده و از این رو باید در حدود توانائی خود به وسعت و رونق زبان خدمت کند لیکن این را هم باید در نظر گرفت که علاوه بر تدابیری که در این باب اتخاذ میشود عوامل دیگری نیز از قبیل مرور زمان و آمیزش با سایر ملتها و پیشرفت تمدن ملی و غیره نیز در سیر و ترقی زبان مؤثر است.