حکم و جمله

لوگوی زبان‌داد

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

حکم و جمله

آقای فوادی

 
  بازنشر پس از هشتاد و هشت سال

  انتشار نخست: مجلۀ مهر، آبان‌ماه 1314 سال سوم شمارۀ 6

در سه شمارۀ گذشتۀ «مهر» در اطراف کلمه و چگونگی آن بحث کردیم اینک در تعقیب آن مقالات دربارۀ جمله نیز گفتگو می‌کنیم و تا حدی که ممکن باشد به اختصار می‌پردازیم.

جمله از نظر معنی – معلوم است که تصورات ما به تنهایی موجت حصول دانستن و فهمیدن نمی‌شود مثلاً از اینکه ما تصور «اسب – کتاب – رفتن» را داشته باشیم علمی برای ما حاصل نمی‌شود. علم به چیزی زمانی حاصل می‌شود که حقیقت یا بطلان – صدق یا کذب – اثبات یا نفی آن بر ما معلوم شود و این در صورتی ممکن است که بین تصورات و معانی یک رابطه موجود باشد و به عبارت دیگر بتوانیم دربارۀ آنها حکم کنیم.

فرض می‌کنیم تصور «کتاب» را داریم اگر به آن اکتفا کنیم نه ایجابی دربارۀ آن اظهار داشته‌ایم نه سلبی اما وقتی گفتیم «کتاب رفیق تنهایی است» یا آن‌که «کتاب در خانه نیست» دربارۀ آن حکم یا تصدیق حاصل می‌شود. حکم یا تصدیق عملی است ذهنی که بیان آن را جمله گویند به عبارت دیگر جمله عبارت از فکری است که بیان شود یا آن‌که جمله عبارت از حکم یا تصدیقی است که به زبان گفته یا به قلم نوشته شود. تصدیق یا حکم اصطلاح منطقی است و جمله اصطلاحی است که در دستور زبان به‌کار می‌رود.

علامت خارجی بیان حکم یا فکری که تمام می‌شود آهنگی است که در آخر جمله محسوس می‌شود و آن عبارت از پستی صداست که آهنگ خاتمه نامیده می‌شود. آهنگ خاتمه در نوشتن به واسطۀ نقطه قید می‌شود.

حکم یا تصدیق گر چه باید از دو تصور حاصل شود لیکن در مقابل آن جمله ممکن است عبارت از یک لفظ – دو لفظ – یا بیشتر باشد مثل «می‌بارد» – «علی آمد» – «روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم» که هر کدام از این سه عبارت جمله هستند اولی از یک لفظ دومی از دو لفظ و سومی از الفاظ متعدد تشکیل شده است. پس اعضای حکم را نباید با اعضای جمله یکی دانست بلکه برای هر یک از آنها تحلیلی جداگانه لازم است مثلاً دو جملۀ «رفیق محبوب من» – «رفیقی را که من دوست می‌دارم» از نظر فکر و معنی یکی است لیکن از نظر دستور زبان دو جملۀ متفاوت می‌باشد.

دو شرط اصلی جمله – شرط اصلی جمله دو چیز است اول داشتن هیئت فعلی یا مسند یعنی در هر جمله باید لااقل یک فعل وجود داشته باشد دوم آمدن آهنگ خاتمه در آخر آن یعنی در آخر آن باید توقف کنیم و صدا پست شود پس کلمۀ مفرد «می‌بارد» و کلمۀ مرکب «روشن شد» هر دو جمله هستند زیرا هر دو مسند بوده و درعین حال دارای آهنگ خاتمه می‌باشند و کلمات «دیروز دو ساعت تمام باران می‌بارید» با آن‌که متعدد می‌باشند فقط تشکیل یک جمله را می‌دهند زیرا یک مسند بیشتر نداشته و آهنگ خاتمه فقط یک بار در آخر آنها محسوس می‌شود. حال اگر کلمات متعددی با هم آمده لیکن یکی از آنها مسند نباشد به‌هیچ‌وجه تشکیل جمله نمی‌دهند مثل «کنار دیوار نزدیک پنجره» که جمله نیست و اگر ترکیب کلماتی مسند داشته لیکن بدون آهنگ خاتمه باشد آن ترکیب را جملۀ ناتمام (جملۀ ناقص – جملۀ اصلیه) نامند مثل «دیدم شخصی را» که چون آهنگ خاتمه ندارد مفید معنی تام نبوده و جملۀ کامل محسوب نمی‌شود.

در دستورهای عربی شرط اصلی جمله آن است که فقط مسند داشته باشد خواه در آخر آن آهنگ خاتمه بیاید خواه نیاید و جملۀ را که ما در بالا تعریف کرده و برای آن دو شرط را واجب دانستیم با «کلام» دستورهای عربی مطابقه می‌کند این است که در دستورهای زبان عرب گفته می‌شود هر کلام جمله است لیکن هر جملۀ کلام نیست.

تحلیل جمله از نظر منطقی – جمله از نظر فکری متضمن یک کیفیتی است که به وسیلۀ آن همواره مطلب و فکری دربارۀ شخص یا چیزی ابراز می‌شود و به عبارت دیگر چیزی به شخص یا چیزی دیگر اسناد داده می‌شود. آنچه در جمله موضوع گفتگوست مسندالیه و آنچه در جمله دربارۀ مسندالیه ذکر می‌شود مسند نامیده می‌شود پس جمله از نظر فکر شامل دو ماده است:

آ- ب – است (هوا گرم است)

آ- ب – نیست (هوا گرم نیست)

در مثال فوق (آ) مسندالیه (Subjectum لاتینی) و (ب) مسند (Preadicatum لاتینی) و (است – نیست) که اسناد را بیان می‌کند رابطه (Copula لاتینی) نامیده می‌شود. مسندالیه ممکن است با یک کلمه بیان شود مانند «هوا (مسندالیه) گرم است» و ممکن است از چند کلمه ترکیب شود مثل «هوای اطاق فوقانی (مسندالیه) گرم است» مسند نیز ممکن است به وسیلۀ یک کلمه بیان شود مثل «هوا – گرم (مسند) است» و ممکن است به وسیلۀ کلمات متعدد بیان شود مثل «خواجه – در بند نقش ایوان (مسند) است» مسندالیه منطقی تصوری است که جریان فکر از آن شروع می‌شود و مسند منطقی تصوری است که در مقابل مسندالیه قرار داده می‌شود (بر آن حمل می‌شود).

تحلیل جمله از نظر دستور زبان – لیکن در دستور زبان به این تقسیم اکتفا ننموده برای آن‌که نسبت اعضای جمله را با هم روشن کنیم هر یک از مسندالیه و مسند منطقی را ابتدا در جمله تشخیص داده و بعد چنان‌چه بیشتر از یک کلمه باشند آنها را به نوبت خود باز هم تجزیه می‌کنیم مثال «افسر سلطان‌گل – پیدا شد از طرف چمن» در اینجا بین مسندالیه و مسند منطقی خط فاصله گذاشتیم بنابراین قسمت اول (افسر سلطان‌گل) مسندالیه و بقیه مسند منطقی می‌باشد لیکن از نظر دستوری تنها کلمۀ (افسر) مسندالیه و (پیدا شد) مسند است.

برای تشخیص مسندالیه دستوری سئوال «که؟ – چه؟» را به‌کار می‌بریم پس چون کلمۀ مرکب (پیدا شد) در جواب «چه می‌کند؟» آمده مسند دستوری محسوب می‌شود. باید دانست هر جا در کتاب‌های دستور اسم مسندالیه یا مسند ذکر شود مراد مسندالیه دستوری است نه منطقی.

و اما رابطه از نظر دستوری گاهی با لفظ بیان می‌شود مثل «هوا – گرم – است (رابطه)» و گاهی خود مسند معنی رابطه را افاده می‌کند مثل «چشمه – خشکید (مسند و رابطه)» پس هر جا رابطه با لفظی جداگانه بیان نشود خود مسند برای افادۀ آن کافی است. از کلماتی که برای افاده رابطه به‌کار می‌رود بیشتر از همه در زبان ما کلمۀ «بودن» استعمال می‌شود و در زمان حال «است» می‌شود (est در زبان فرانسه –is  انگلیسی –iest  روسی از همین ماده می‌باشد).

در صورتی‌که فعلی افادۀ معنی مسند و رابطه را بکند ممکن است آن را به دو کلمه تبدیل نمود که اولی مسند و دومی رابطه باشد مثال:

چشمه خشکید (مسند و رابطه) – چشمه خشک (مسند) شد (رابطه)

در جملۀ اول مسند و رابطه به وسیلۀ یک کلمه و در جملۀ دوم به وسیلۀ دو کلمه که معادل اولی باشد بیان شده است.

اعضای اصلی جمله – مسندالیه و مسند چنان‌که فوقاً گفتیم اعضای عمده و اصلی جمله به‌شمار می‌روند و جمله ممکن نیست بدون آنها تشکیل شود منتها در جمله‌های از قبیل «می‌بارد – روشن شد – سرد است» گر چه مسندالیه ظاهراً بیان نشده لیکن مفهوم ذهنی آن محسوس می‌باشد. بقیۀ کلماتی که در جمله یافت می‌شود چون ملحق به مسندالیه یا مسند می‌باشد اعضای غیراصلی یا دوم جمله به‌شمار می‌رود مثلاً در جملۀ «افسر سلطان‌گل پیدا شد از طرف چمن» کلمات «افسر – پیدا شد» مسندالیه و مسند (که بعد از آن رابطه هم بیان شده) می‌باشند و کلمات «سلطان‌گل» ملحق به مسندالیه و کلمات «از طرف چمن» ملحق به مسند می‌باشند و آنها را متمم هم می‌نامند. این کلمات اعضای دوم جمله محسوب می‌شوند و در دستور زبان هر یک عنوانی دارند.

در هر جمله که اعضای جمله وجود نداشته باشد مسندالیه و مسند منطقی با مسند دستوری مطابقه می‌کند مثل «حسین می‌رود» که «حسین» مسندالیه منطقی و دستوری و «می‌رود» مسند منطقی و دستوری هر دو می‌باشد.

و اگر جمله دارای اعضای دوم باشد در این صورت مسندالیه و مسند دستوری آن به شرطی با مسندالیه منطقی مطابقه می‌کند که اعضای دوم را به عنوان ملحق و متمم به آنها بیفزائیم چنان‌که در مثال فوق به کلمۀ «افسر» مسندالیه دستوری باید «سلطان‌گل» را اضافه کنیم تا مسندالیه منطقی بدست بیاید همچنین به کلمۀ «پیدا شد» مسند دستوری باید «از طرف چمن» را اضافه کنیم تا مسند منطقی بدست بیاید.

رباعی

ای گشته من از غم فراوان تو پست        شد قامت من ز بار هجران تو شست

وی شسته من از فریب و دستان تو دست      خود هیچکسی به سیرت و سان تو هست؟

                                                                                       ابوشکور بلخی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *