مرضیه چوپانزاده
پژوهشگر گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادل فارسی
پازنشر
انتشار نخست: ویژهنامهی نامۀ فرهنگستان
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی راهبردهای کاربردشناختی و معنایی دخیل در بهگویی در زبان علم و مقایسهی آنها با عامواژهها (slang words) میپردازد. به این منظور دادههای اصطلاحی از سه حوزهی تخصصی روانشناسی، علوم سلامت و اعتیاد از میان مصوبههای فرهنگستان بان و ادب فارسی برگزیده شد. تعداد 439 بهواژهی اصلی از میان اصطلاحات تخصصی و 224 بهواژه از میان عامواژههای معتادان استخراج شد. پس از آن بهواژهها بر اساس دادههای استخراجشده به دو دستهی کانونی و غیرکانونی طبقهبندی شد. بهواژههای کانونی در برابر تابوهای برجسته و کانونی به کار می ِ بهواژههای غیرکانونی در برابر تابوهای غیربرجسته به کار میروند و منظور از به کار بردن آنها رعایت تدبیر است.
راهبردهای معنایی و کاربردشناختی اهل زبان برای بهگویی به دو دسته شدتکاهی و تعالیبخشی طبقهبندی می٬شود. واکنش اولیه در برابر تابو راهبرد تضعیف و شذتکاهی است که به روشهای مختلف صورت میگیرد. وتکنش دوم ذر برابر تابو تعالیبخشی است که به سه روش اغراق، وارونگی و استعاره انجام میشود. شدتکاهی به٬گویانه در زبان علم عمدتاْ از سه طریق فخیمسازی، حذف و بازتعریف صورت میپذیرد. اما در مورد عام٬واژهها شدتکاهی عمدتاَ با استفاده از استعاره و مجاز انجام میشود. علاوه بر این تعالیبخشی مبتنی بر بهگویی تا حد زیادی در مورد عامواژه٬ها کاربرد دارد. فرایند وارونگی تنها مختص عام٬وازهها است زیر از دقت علمی مورد نیاز اصطلاحات میکاهد.
برخی بهواژه را جایگزینی برای دشوازه دانستهاند که برای حفظ وجههبه کار میرودُ اما برخلاف آنچه تا کنون مطرح شده است بهواژه لزوماْ جایگزینی برای دشواژه نیست بلکه عنصری مفهومی و راهبردی شناختی در برابر امر تابو است که از لحاظ کاربردشناختی در چارچوب ادب و تدبیر و برای حفظ وجههی گوینده و مخاطب به کار میرود.
کلیدواژهها: بهواژه، دشواژه، معیار ادب طبقهی متوسط، عامواژه، اصطلاح، وجهه، نظریهی ادب، تدبیر