ویژهنامههای زبانشناختی نامتوالی زبانداد
برگرفته از: ویژهنامهی نامتوالی «ترجمههای بیبو و خطاهای رایج در آنها»
کیفیت صدای استروتر مارتین، بازیگر نقش کاپیتان در فیلم تحسینشدۀ «Cool Hand Luke»، متمایز و توجهبرانگیزاست؛ صدایی که آشکارا «نازک» یا «زیر» و همزمان تودماغی است؛ خودِ مارتین صدایش را به صدای بازیگر خردسالی (شرلی تمپل که نامدارترین کودکبازیگر آن سالها بود) تشبیه میکند که سرما هم خورده باشد. ویژگیهای تلفظیِ گویش جنوبی نیز در نحوهی سخنگفتنِ کاپیتان بهروشنی قابل تشخیص است. ترکیب آن کیفیتِ صدا با لهجهی جنوبی شیوهی سخنگفتن او را نشاندار، و مثالزدنی، کرده است.
این تمایز توجهبرانگیزِ کیفیت آواییِ سخنگفتنِ کاپیتان، در دوبلهی فارسی به یک تمایز کارتونیِ بیربط و بلاهتبار استحاله یافته است: در نسخهی انگلیسیِ فیلم، شیوهی سخنگفتنِ کاپیتان بازنماینده یا حاملِ اختلال یا آسیب گفتاری در شیوهی تلفظ آواها نیست؛ بلکه، چنانکه گفته شد، ترکیبِ صدای نارک، لهجهی جنوبی و گویش فردیِ کاپیتان به آفرینشِ صدایی متفاوت و تکاندهنده کمک کرده است. با این حال، شگفتانگیز و تاسفآور است که در دوبلهی فارسی صدایی که در دهانِ استروتر فقید گذاشتهاند، یک اختلال گفتاریِ حاد را، بهشیوهای اغراقشده، بازنمایی میکند: صدای فارسی بازنمایندهی گونهای اختلال گفتاریِ حاد است که، از جمله، در عدم تلفظِ کاملِ آوای /r/ به گوش میرسد.
این دگرگونیِ بیمبالات را حتی نمیتوان از شمارِ مصداقهای مقولههای کشکولمانندی از قبیل ترجمهی «معنیمحور»، ترجمهی «فرهنگی» یا ترجمهی «آزاد» دانست؛ این دیگر حتی عبوردادنِ ترجمه از انبوه «صافیهای فرهنگی» هم نیست؛ سخنسازی و صداگذاریِ غلطاندازی است که برای شیوهی سخنگفتنِ کاپیتان تداعیهایی یکسر متفاوت از متن مبدأ جعل کرده است، و همزمان توهینِ رقتانگیز و نامتمدنانهای است به کسانی که از این آسیب گفتاری (آسیبی که صرفاً در دوبلهی فارسی فیلم مشهود است) متأثر هستند.
تاریخ دوبلهی فارسی، صرفنظر از ویژگیهای «دستگاه تولید گفتارِ» صاحبانِ «آن صداهای خاطرهانگیز و جذاب»، پر از کاربستِ سلیقههای پسروانهای از این دست است؛ سلیقههایی که با بدیهیجازدنِ هنجارهای گفتمانوابستهای از قبیلِ «زدودنِ بوی ترجمه»، «بندهی لفظ نبودن» و «رامکردنِ نویسندهی سرکش»، و درست از «برکتِ» مقبولنماییِ چنین اندرزهای تقلیلگرایی، پیچیدگیها، ظرافتها، خلاقیتها، زبانگشاییها و بازیهای زبانیِ متن- گفتارِ اصلی را به چیزی آشنا، مستعمل و بیخاصیت دگرگون کردهاند؛ گرایشی رایج و قدرِ-بیجا-دیده در نهادِ مسلطِ ترجمهی فارسی که تابنیاوردنِ پیچیدگیها و ناآشناییهای متن مبدأ را در زرورقِ «بازآفرینیِ فارسیشدهی متن اصلی» میپوشاند، و از این رهگذر، به سهمِ خود، زبانورزیِ فارسی را به لاسزدن با «داشتههای» زبان، به وابستگیِ روانرنجورانه به وضع موجود زبان، فروکاسته است. طرفه آنکه، مترجمان کانونیِ این نهاد ترجمه، ترجمههای نادرست و رقتبارِ جاری در زبان-فرهنگ فارسی را، نه به عاملِ تعیینکنندهی آن، نه به کمتوانیِ در درک زبانی یا «درک مطلب»، همان کمتوانیِ پرعارضه و ریشهایشدهای که خود در آن، و در گسترشِ آن، سهیم بودهاند، که به «بندهی لفظ» بودن یا لفظگرا بودنِ مولفانِ چنان ترجمههایی نسبت میدهند؛ دستوپا کردنِ این نشانیِ نادرست از ایشان دور از انتظار نیست؛ کارکردِ مروجانِ زدودنِ بوی ترجمه صرفاً یکجانشین کردنِ زبان نبوده است؛ از جمله پیامدهای رفتارِ زبانیِ اینان، که نظرورزیهای های شمّی و ذوقی خود را جایگزین سنتِ پژوهش علمی در زبان کردهاند، جدیتزدایی از تجربهی خواندن وشنیدن، و رواشماریِ جادادنِ مقولههای پرشمارِ ناآشنا زیر سایهی مقولههای کمشمارِ آشنا، و بهاینترتیب، رواشماریِ «نفهمیدنِ» مقولههای ناآشنا بوده است؛ بیمبالاتیِ رواجیافتهای که به سهم خود، همان کمتوانی در درک زبانی را به بار میآورد.
تأسفانگیز است که احترام به صاحبانِ صداهای دوستداشتنی، و اتفاق نظرمان در گوشنواز دانستنِ ویژگیهای صوتیِ آن آواها، مانع از شناسایی و تبیینِ مصداقهای پرتکرار ِدوبلههای نادرست و غلطانداز شده است؛ همان زبانبافیهای «دلنشین»، «ساده»، «آشنا» و کمربط به متن مبدأ که کمترین آسیبشان تنگکردنِ حوصلهی زبانیِ مخاطب و فلجکردنِ تواناییهای شناختی او بوده است.