زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

استعارۀ مفهومی زن در ادبیات داستانی دهۀ هشتاد بر اساس رویکرد تحلیل انتقادی استعاره

شیرین اصغری، ارسلان گلفام، فائزه فرازنده‌پور

1- کارشناسی ارشد زبان‌شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات 2- دانشیار گروه زبان‌شناسی، دانشگاه تربیت مدرس 3- استادیار گروه زبان‌های خارجی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات

بازنشر
انتشار نخست: نشریه‌ زبان‌شناسی اجتماعی
بهار 1399

چکیده
پیوند زبان و ادبیات در انتقال ایدئولوژی‌ها از حوزه‌های جذاب و کاربردی در زبانشناسی معاصر است؛ ازآنجاکه علاوه بر زبان، شیوۀ تفکر ما نیز استعاری است، با بررسی استعاره‌های یک متن می‌توان به تفکر غالب در یک گفتمان دست‌یافت. ادبیات داستانی، داستان شخصیت‌ها و موقعیت‌هایی را روایت می‌کند که با تجربه‌ها و تفکرات و مشاهدات انسانی ارتباط دارد و خواننده را در کنار لذت بردن به تفکر دربارۀ محتوای داستان و ایدئولوژی نویسنده وا‌می‌دارد؛ بنابراین بررسی تفکر غالب در گفتمان به دلیل تعامل بین مخاطب و جامعه اهمیت دارد. در این پژوهش با بررسی استعاره‌های مفهومی حوزۀ مقصد زن، تأثیر ایدئولوژی فمینیستی ارزیابی شد. داده‌های کمی این پژوهش، که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شد، شامل 136 استعارۀ مفهومی با حوزۀ مقصد زن بود که از بین آثار 6 نویسندۀ زن و مرد (در دهه هشتاد شمسی) نمونه‌گیری و ارزیابی شد. براساس نتایج، 17حوزۀ مبدأ شامل حیوان، گیاه، غذا، ظرف، مبارزه، مذهب، شئ، تجارت، شغل، چاه، آب، آتش، نور، ابزار، رویداد، کوه و معدن برای مفهوم‌سازی زن به‌کاررفته است و استعاره‌های معدودی تحت تأثیر تفکر فمینیستی است؛ اگرچه می‌توان رگه‌هایی از تغییر نگرش کلیشه‌ای به زن را در آثار داستانی مشاهده کرد اما ایدئولوژی غالب همچنان نگاه سنتی است.

کلیدواژه‌ها: زبانشناسی اجتماعی، استعارۀ مفهومی، تحلیل انتقادی استعاره، ایدئولوژی فمینیستی، ادبیات داستانی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *