زبان و تفکر، زبان و اجتماع، زبان و فرهنگ

حقیقت نصفه‌نیمه‌ی بروس ناومن: بیان پاره‌ای از حقیقت بیانِ هیچ پاره‌ای از حقیقت نیست

پیوست ویژه نامه‌ی «زبان، هنر مفهومی و چرخش زبان‌شناختی در هنر»

حقیقت نیمه‌نصفه‌ی بروس ناومن: بیان پاره‌ای از حقیقت بیانِ هیچ پاره‌ای از حقیقت نیست

بروس ناومن با دست‌کاری شمایل بازنماینده‌ی نوشتاريِ یگانه واکه‌ی واژه‌ی  Truth (حقیقت)،  یعنی با دگرگون ‌کردنِ  (u) به (v)، آن را تلفظ‌‌‌ناپذیر کرده است.*  Trvth را، با معیارگرفتنِ املای دوره‌ی کنونی انگلیسی نمی‌توان بر زبان راند. همین ترفند ساده و بی‌دردسر ، به باور ما، مولدِ یکی از انتقادی‌ترین مداخله‌هایی است که در پس‌زمینه‌ی چرخش زبان‌شناختی در هنر ظاهرشده است. بکوشید، با همه جان و زبان بکوشید، Trvth  را به عنوان بازنمایده‌ی  نوشتاریِ متعارف یک واژه‌ی انگلیسی بر زبان برانید؛ نمی‌شود؛ در چارچوب واج‌آرایی “انگلیسی” شدنی نیست؛ در این واژه‌ی تحریف‌شده واکه‌ای در کارنیست (در بازنمایی نوشتاری این واژه‌ی تحریف‌شده هیچ حرفی که اکنون و در آن جای‌گاه بازنماینده‌ی واکه‌ای باشد در کار نیست). زبان از بیانِ این «واژه» بازمی‌مانَد و خودِ کوشش بی‌حاصل برای تلفظ این توالیِ هم‌خوانی روی اعصاب است. حالا که چه؟ ایده‌ی «درخشان» اثر یادشده این است که حقیقت بیان‌نا‌پذیر است؟ چنین باوری هم کلیشه است، هم در بسیاری از زمینه‌ها ناردست و هم ابزار دوسوگرایان و عذرتراشان؛ این باور هر چه باشد «انتقادی» نیست. «حقیقت نیمه‌نصفه» بروس ناومن نیز، چنان‌که انتظار می‌رود، این قالب‌وارۀ بدخاصیت را نپرورانده است. به نظر می‌رسد اگر دو نکته‌ی زیر را از نگر دور نداریم ویژگی متمایز ایده‌ی این اثر، همان انتقاد ریشه‌ایِ آن، نمودار می‌شود:
الف) در این اثر حرف(u)  نه با (e) یا (a)  یا نظیر آن‌ها، که با (v) تعویض شده است؛ دگرگون‌کردنِ (u) به (v) دست‌کاریِ «مختصری» است که یک حرف الفبای انگلیسی را با بدیل تاریخی آن، با تک‌نگاره‌گونه (allograph) یا نویسه‌گونه‌ی تاریخی آن، با شبیه‌ترین حرف به آن (تا همین چند سده‌ی پیش این دو شمایل با یکدیگر تعویض‌پذیر بودند و پیش از آن نیز “v” نقش کنونی هر دو را بر عهده داشت) جایگزین می‌کند (می‌توان گفت که ناومن (u) را به سبک کهنه‌ای نگاشته است که اکنون بیش از آن‌که حرف (u) را تداعی کند، (v) را فرامی‌خواند). به‌‎این‌ترتیب گرچه  Trvth بازنمایی‌شده در این اثر خودِ Truth، خود نگارش رایج Truth نیست، تفاوت آن با Truth ناچیز است؛ همین «تفاوت ناچیز» یا تفاوت صرفاً سبک‌شناختی، همین «شباهت حداکثری» با Truth کارسازترین حربه‌ای است که تحریف‌گرانِ حقیقت با توسل به آن می‌کوشند رفتار گفتمانی خود را در گستره‌ی معناییِ حقیقت وحقیقت‌گویی جا‌ زنند.
ب) نماد زبانیِ بازنمایی‌شده در این اثر گروه اسمیِ Partial Trvth (حقیقت نیمه‌نصفه یا پاره‌ای از حقیقت) است نه واژه‌ی Trvth. اگر Trvth یگانه صورتِ واژگانیِ نگاشته‌شده در این اثر بود آن قالب‌واره‌ی آسیب‌رسان و اعوجاج‌آفرین، می‌خواستیم یا نمی‌خواستیم، به ظنِ قوی، فراخوان می‌شد.
اکنون با به-شمار-آوردنِ دو نکته‌‍ی بالا می‌توان صورت‌بندی گویاتری از ایده‌ی انتقادی برسازنده‌ی این اثر به دست داد:
حقیقت نیمه‌نصفه، حقیقت ناقص، برخلاف تفسیر متعارف از آن، حقیقتی نیست که بخشی از آن بیان شده است؛ حقیقت نصفه‌نیمه حقیقتی است که «به‌تمامی» از بیان‌ بازمانده است. هسته‌ی انتقادیِ برسازنده‌ی این اثر در همین قید «به‌تمامی» است: بیان پاره‌ای از حقیقت بیانِ “هیچ” پاره‌ای از “حقیقت” نیست.



* روشن است که این تمهید را می‌توان گزینش سبک کهنه‌ای از نگارش (u) دانست، و نه جایگزین‌کردنِ (u) با (v). نکته این‌جاست که کانون توجه ما تخطی بروس از هنجارِ کنونی و مسلط نگارش (u) است؛ هنجاری که در آن شمایل (v) حرف بیست‌ودوم الفبای انگلیسی است و نه یک نگارش متفاوت از (u) یا بیانِ متفاوتِ آن.

#پیوست_ویژه‌نامه_زبان_هنرمفهومی_و_چرخش_زبان‌شناختی_در_هنر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *